خاطرات
نگرانم برای روزهایی که میایند تا از تو تاوان بگیرند
نگرانم برای پشیمانی ات زمانی که هیچ سودی ندارد
روزگاری درد کشیدنت برایم عذاب آِِور بود
اما روزها خواهند گذشت
و تو آری تو
آنچه را به من بخشیدی
ز دست دیگری باز پس خواهی گرفت
اسم تو صورت تو و یاد تو
تنها یک چیز را بخاطر من میاورد
===> دروغ را <===
تو یک دوست را از دست دادی و من دشمنم را شناختم
راستی میتوانی بگویی چه کسی ضرر کرده ؟؟
بسم المعشوق
خواستم بگویم صداقت فوق محبت است ...
اگر کسی رفاقت را با موضوع محبت جلوی صداقت انداخت بازنده بازی زندگیست...
مواظب باش پوست موز زیر پای دلت نباشد ...
چه دلت بیاید و چه دلت نیاید لیز می خوری و محکوم می شوی به سرنگونی ...
عزیز!
درد من درد با تو بودن یا نبودن نیست ...
درد من درد خداست ...
و دغدغه خدا در روی زمین برای خودش توحید و برای من و توعبودیت میباشد...
به درد خدا می خوری یا نه ... ؟!
من دوست دارم که تو در اردو گاه الهی
مرد در گیری در جبهه تقابل
تکوینی عالم بین حق و باطل به نفع خاکریز حق باشی ... .
چرخ ارابه قدرت خدا در آفرینش باید روان بچرخد ... .
تو چه می گویی و چه می خواهی و چه می کنی ؟!!
من نیامده ام تملق تو را بگویم و بی خودی قربان و صدقه ات بروم ... .
خوبی برای همه کس در ابتلای به بلای الهی است... .
من تو را مرد خدا می خواهم ... هیچ چیز دیگر را هم جز این قبول ندارم ... .
هستی یا نیستی ؟!!!
آنکه با تو بنای عشق بازی را دارد ولاف رفاقت میزند و می خواهد تو
را به رشوه ای به نام هدیه ولو به طعم دین و رنگ بدل خدا،معامله کند ، دارد به تو خیانت می کند و به جای خدا تو را به خویش معتاد میکند .......
این وسط تکلیف من را روشن کن خدا پرستی یا آدم پرست ؟!!!
اگر شیر سر زمین تو حید هستی یا علی ...!!!
این تو و این میدان حدود و احکام و تکالیف خدا وند و حماسه و ولایت ....
آقا امیر المومنین علی (علیه السلام ) که تو را برای یک ابدیت به می خواند....
اگر اهل لاس زدن و هوس بازی و خوشگذرانی هستی و با لعاب دین وآستر تظاهر به تقوا می خواهی کثافت باطن آنرا ماست مالی کنی آن هم امریست علی حده .....
تازه آنوقت کار ما شروع میشود... برمن و سایر نو جوانان و جوانان وغیرتمندان پاک و نورانی ولایتی و بسیجی و هیئتی واجب می شود تا نفس داریم با تو و آفات پیرامون تو بجنگیم که در سرزمین خدا فساد نکنی ....
مدتی است که خیلی نا را حتم ....
به چشمان خودم می بینم که داری به اسارت میروی ....
تو در این سلسله نه اولینی و آخرین هم نیستی ....
بترس از خدا
از آدم ربا ها و بچه دزدهای خیابان و کوچه های دلفریبی بترس ....
نگرانت هستم ...
من از آدم لوس و ننر و قرتی خیلی خیلی خیلی بدم می آید ....
کسی که تورا اینگونه می خواهد خائن است ....
می فهمی ؟!!!
خائن !
هر کس که می خواهد باشد! و هر اسمی که می خواهد داشته باشد !
دلاوری و مردانگی و غیرت و نترسی و و معرفت و عبادت و شهادت وعلم وادب همگی خاص بندگان خداست و خاص الخاص هنر شیعیان بسیجی امیر المومنین علی (علیه السلام ) از شهدای رفته گرفته تا شهدای مانده است ....
و اینها خرجی خداست و نه هیچ کس دیگر....
اصلا دوست ندارم آدم زده شوی ....
افکار و احوال و رفتارت را باز تعریف کن و گرنه بلغ ما بلغ ....
این آخرین باریست که گفتنی ها را می گویم....
و از این به بعد هر چه باشد عمل است ....
دیگر خود دانی ....
یکم بازی هم بد نیست.
یادمه این بازی رو ما تو مدرسه بازی میکردیم...
یادش بخیر
الان همه چی دیجیتالی شده.. حتی بازی های روی کاغذ . یادتونه...
حجم برنامه : 42 کیلو بایت
فک نکم روش بازی نیاز به توضیح داشته باشه...
کلیک کن:بازی
اگر دروغ رنگ داشت
هر روز،شاید
ده ها رنگین کمان
در دهان ما نطفه میبست
و بیرنگی کمیاب ترین چیزها بود
اگر عشق، ارتفاع داشت
من زمین را در زیر پای خود داشتم
و تو هیچگاه عزم صعود نمیکردی
آنگاه شاید پرچم کهربایی مرا در قله ها
به تمسخر میگرفتی
اگر گناه وزن داشت
هیچ کس را توان آن نبود که گامی بردارد
تو از کوله بار سنگین خویش ناله میکردی
و شاید من، کمر شکسته ترین بودم
اگر غرور نبود
چشمهای مان به جای لبها سخن نمیگفتند
و ما کلام دوستت دارم را
در میان نگاه های گهگاه مان جستجو نمیکردیم
اگر دیوار نبود
نزدیک تر بودیم،
همه وسعت دنیا یک خانه میشد
و تمام محتوای یک سفره
سهم همه بود
و هیچکس در پشت هیچ ناکجایی پنهان نمیشد
اگر همه ثروت داشتند
اگر مرگ نبود
همه کافر بودند
و زندگی بی ارزشترین کالا بود
ترس نبود،زیبایی نبود
و خوبی هم، شاید
اگر عشق نبود
به کدامین بهانه می گریستیم و می خندیدیم؟
کدام لحظه نایاب را اندیشه میکردیم؟
و چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟
آری! بیگمان پیش از اینها مرده بودیم
اگر عشق نبود
اگر کینه نبود
قلبها تمام حجم خود را در اختیار عشق میگذاشتند
من با دستانی که زخم خورده توست
گیسوان بلند تو را نوازش میکردم
و تو سنگی را که من به شیشه ات زده بودم
به یادگار نگه میداشتی
و ما پیمانه هایمان را در تمام شبهای مهتابی
به سلامتی دشمنانمان می نوشیدیم
اگر خداوند یک آرزوی انسان را برآورده میکرد
من بیگمان
دوباره دیدن تو را آرزو میکردم
و تو نیز
هرگز ندیدن من را...
آنگاه نمیدانم
براستی خداوند کدامیک را میپذیرفت؟
خدایا چگونه می توانی بی قراریم را ببینی؟
من که سرتا پا نیازم به تو و مهر تو
یعنی رحمت تو از مهر مادران کمتر است؟
تو که سایه رحمتت هیچوقت کوتاه نبوده!
به من بگو،
گناهی کردم که در مرام تو توان بخشیدنش نباشد؟
شرمم باد از این کوه گناه
که هر کارش می کنم قله اش آفتابیست!
چگونه فریادت کنم تا این سکوت سنگین را بشکنی
و با لبخندت آرامم کنی؟
خدایا
برای هزارمین بار پرسید تا حالا شده دلتو بشکنم
منم برای هزارمین بار به دروغ گفتم
نه.... که مبادا دلش بشکنه
همیشه حرفی را بزن که بتونی بنویسیش
چیزی را بنویس که بتونی زیرش را امضا کنی
چیزی را امضا کن که بتونی پاش به ایستی.
لاهیجان
رشت
مسیربرای صعودبه بام سبز
استخرلاهیجان
استخرلاهیجان از زاویه دیگر
آیا تا به حال به این پرسش اندیشیده اید که «سهم شما از این دنیا چیست»؟
نقطه کانونی این پرسش، درنگ در این آیه است:
امیرمؤمنان علیهالسلام در تفسیر «سهم» می فرماید: «سلامت ، توانایی ، فرصت ، جوانی و شادابیت را فراموش مکن ، تا با آنها ، آخرت را به دست آوری».2
به اختصار، تواناییها و فرصتهای زندگی را یادآور می شویم، تا پاسخی برای سهم شما بیابیم.این تواناییها و فرصتها عبارتند از:
1. فن بهتر زیستن
فرصت جوانی ، ربودنی و رفتنی است و ضایع ساختن آن، چیزی جز غم، اندوه و پشیمانی را برای دوران پس از آن، به جا نمی گذارد.
بزرگترین فن بهتر زیستن، بهره جستن از فرصتهای بی نظیری است که به سرعت می گذرند. «فرصت جوانی» ، با دیگر ذخایری که در اختیار دارید ، تفاوت دارد. مدت زمان جوانی را نمی توان تغییر داد. این فرصت، ربودنی و رفتنی است و ضایع ساختن آن، چیزی جز غم، اندوه و پشیمانی را برای دوران پس از آن، به جا نمی گذارد. از پیامبر رحمت (ص) چنین نقل شده است:
« از دست دادن فرصت، اندوهبار است ».3
جوانی، فرصتی جبران ناپذیر است، و «خست» و «دقت» در آن، امری پسندیده و نیکوست. از این رو ، مسامحه در گذشت ساعات و روزهای دوران جوانی، روا نیست ، بلکه آراستن آن با تلاش، کوشش و فعالیت، آینده های سبز و سرشار از موفقیت را رقم خواهد زد. رسول گرامی اسلام می فرماید:
« پروردگار فرشته هایی دارد که هر شب نازل شده، بانگ میزنند: ای بیست ساله ها! تلاش و جدّیت کنید».4
لحظات زندگی را جدی بگیرد و فرصت جوانی را دریابید.
2. برنده بودن
بزرگترین ضعف یک جوان، کوچک شمردن خویش است. همانا انسان را چیزی مانند همتش، بلند نمی گرداند.
انسان با همت، همواره برنده است.
او به فکر جواب است،همیشه طرحی دارد،مشکل را ممکن می شمارد و در هر مشکلی، راه حل آن را می بیند.
3. مقصرترین ها
آنان که روح مأیوسی دارند، مقصرترین افرادند ، زیرا رشته پیوند با زندگی را بریده و به نوعی به خودکشی روحی روی آورده اند. اگر امید نباشد ، مثل این است که خانه وجود انسان چراغ نداشته باشد.
شما وقتی به شرایط موجود خود عشق می ورزید و از اراده و تلاش برخوردار می گردید که افق آینده را روشن ببینید.
در زندگی، همیشه چراغ امید را روشن نگه دارید که با فروغ آن، نیازها، علایق، خواسته ها و تمایلات، سمت و سوی سالم می یابند و با اتکا به نیروی اراده و تصمیم، جامه عمل می پوشند.
اگر امید از آدمی گرفته شود ، بدبخت ترین موجود زمین خواهد شد و « غول افسردگی» او را اسیر اضطرابها، نگرانیها، دشواریهای تحصیلی، شغلی، مالی و مشکلات ناشی از روابط خانوادگی و اجتماعی می سازد و دنیای او را غم انگیز، سرد و بی روح می کند. سعی کنید از چیرگی ظلمت ناامیدی بپرهیزید ، چون هنگامی که ناامیدی قلب آدمی را تسخیر کند، تأسف، وی را از پای در آورد.
امیرمؤمنان علیهالسلام میفرماید: «برای ناامید، تلخی و درد و هلاکت است».5
آنان که روح مأیوسی دارند، مقصرترین افرادند ، زیرا رشته پیوند با زندگی را بریده و به نوعی به خودکشی روحی روی آورده اند. اگر امید نباشد ، مثل این است که خانه وجود انسان چراغ نداشته باشد.
دنیای جوان، با امید برپاست و موفقیت و پیشرفت او، مرهون پرورش این «عطیه الهی» در قلب تپنده اوست.
4. یک تصمیم موفق
دوراندیشی، نوعی عاقبت نگری است که ثمره آن، سالم ماندن از آسیبها است. کسی که دوراندیشی او را پیش نبرد، ناتوانی و درماندگی، عقب نگاهش می دارد. در هر تصمیمی، دوراندیشی را فراموش نکنید. پیروزی، با دوراندیشی و اراده پایدار، به دست می آید و ارمغانش برای شما خوشبختی خواهد بود.
مردی با اصرار بسیار از رسول اکرم یک جمله به عنوان اندرز خواست. رسول اکرم به او فرمود:
اگر بگویم به کار میبندی؟
- بلی یا رسول الله!
رسول اکرم بعد از این که سه بار از او قول گرفت و او را متوجه اهمیت موضوع کرد، به او فرمود: هرگاه تصمیم به کاری گرفتی ، اول در اثر و نتیجه و عاقبت آن کار فکر کن و بیندیش ، اگر دیدی نتیجه و عاقبتش صحیح است ، آن را دنبال کن و اگر عاقبتش گمراهی و تباهی بود ، از تصمیم خود صرف نظر کن.6
دوراندیشی، در گرو دانایی و رایزنی با خردمندان و پیروی از توصیه های آنان است. سعی کنید از خودرأیی، اجتناب کنید و در تصمیمات خود ، رایزنی کنید.
5. قبض و بسطهای زندگی
درد و رنجهای زندگی سه ویژگی دارند:
الف) پایان ناپذیرند.
ب) استثنا ناپذیرند.
ج) کلی و تعمیم پذیرند.
باید رابطه خود را با مشکلات تغییر دهیم. در این صورت، دردها و رنجها می توانند قابل تحمل باشند و حتی از این بالاتر، می توانند به نوعی رضایت باطنی تبدیل شوند.
وقتی مشکلات را بخشی از زندگی بدانید و رابطه خود را با آنها تنظیم کنید ، در این صورت، با استقامت، می توانید به استقبال گشایش بروید.
بی شک، این باور که پس از سختی و رنج، گشایشی است و گشایشها، در دل سختیهاست و هر سختی ، در درون خودش، گشایشی دارد ، به زندگی ، رونق و نشاط می بخشد.
پیامبر پس از نزول سوره انشراح و تأکید خداوند بر این نکته - «فان مع العسر یسرا. ان مع العسر یسرا»7
چنین احساس کرد که همراه هر سختی، «دو آسانی» خواهد بود و با این مژده الهی ، چهره مبارکش شکفته شد و بعد همواره این جمله را تکرار می کرد و می فرمود: یک سختی، با دو سستی چه خواهد کرد؟ خدای من ، به من وعده آسانی و وعده سستی همراه این سختیها را داده است.8
پی نوشت:
1. قصص، آیه 77.
2. دیلمی، ارشاد القلوب، ج1، ص25.
3. ری شهری، میزان الحکمه، ج6، ص2399.
4. نوری، مستدرک الوسائل، ج12، ص157.
5. آمدی، غررالحکم، ترجمه آقا جمال خوانساری، ج5، ص27.
6. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج2، ص457.
7. انشراح، آیه 5و6.
8. مجموعه آثار (سیره نبوی)، ج16، ص138.
امروزه جوامع گسترده به دلیل پیچیدگیهای خاصی که در این نوع جوامع وجود دارد ، با مشکلات و مسائل فراوانی در زمینه های مختلف فرهنگی و اجتماعی روبرو هستند و همیشه همراه با پیشرفت با انواع آسیب های اجتماعی روبرو بوده اند . از جمله این آسیب ها می توان از ترک ناگهانی دختران از خانه یاد کرد ، که این مسئله در جامعه ما به دلیل وجود معیارها و هنجارهای دینی و خانوادگی ، یک نوع اسیب اجتماعی محسوب می شود که بایستی به دنبال ریشه یابی این مسئله باشیم . و به جای پاک کردن صورت مسئله به دنبال یافتن راه حلی مفید باشیم .
فرار از خانه و اقدام به دوری و عدم بازگشت به منزل و ترک اعضای خانواده ، بدون اجازه از والدین یا وصی قانونی خود ، در واقع نوعی واکنش نسبت به شرایطی است که از نظر فرد نامساعد ، غیر قابل تحمل و بعضا تغییر ناپذیر است. این عمل معمولا به عنوان مکانیسم دفاعی به منظور کاهش ناخوشایندی و خلاصی از محرکهای آزار دهنده و مضر و دستیابی به خواسته های مورد نظر و عموما آرزوهای دور و دراز انجام می شود .
امروزه در اکثر کشورهای جهان فرار از خانه به یک معضل جدی اجتماعی تبدیل شده است .
در جامعه ما نیز، مسئله فرار دختران به عنوان یک معضل مطرح می باشد .
اما در مورد مسئله فرار از خانه ، می توان اینگونه بیان کرد که اقدام به فرار هم از سوی پسران و (مردان متاهل ) و هم از سوی دختران (و زنان متاهل ) انجام می شود . البته دلایل چنین اقدامی توسط مردان متاهل و پسران با یکدیگر متفاوت است . زنان متاهل نیز اغلب به خشونت و مفاسد اخلاقی همسر یا اغفال و مفاسد اخلاقی خود از خانه متواری می شوند ..
در شرایطی ممکن است که اقدام به فرار به همراه فردی از جنس مخالف با زمینه دوستی و قرار ملاقات انجام شود . اخیرا مواردی از فرارهای گروهی در بین دختران مشاهده شده است . اما اغلب دختران به تنهایی فرار می کنند .
اغلب فرارها از شهرستانها به مرکزو یا شهرهای بزرگ انجام می شود هر چند که مبدا و مقصد معدودی از فرارها نیز بالعکس می باشد و گاهی نیز از شهرهای کوچک و بزرگ به قصد عزیمت به کشورهای دیگر اتفاق می افتد.
برخی از دختران برای نخستین بار اقدام به فرار می کنند و دسته ای دیگر علیرغم تلاشهای مددکاران جهت بازگشت به محیط خانه و خانواده مجددا از محیط خانه می گریزند.
این افراد اغلب با رویاهایی در مورد موفقیت نامحدود و درخشان ، قدرت ، زیبایی و روابط عشقی آرمانی مشغول هستند.
اغلب این افراد والدینی داشته اند که نسبت به آنها محبت با ثباتی نداشته یا سرد و طرد کننده بوده اند یا بیش از حد به آنها ارج نهاده اند .
نوجوانان خود شیفته ، به علت سر کوب خواسته ها و فقدان ارضای تمایلات درونی از کانون خانواده بیزار شده و به رفتارهای نابهنجار نظیر فرار از خانه گرایش نشان می دهند .
آیزنک معتقد است بین ویژگی شخصیتی افراد با رفتار نابهنجار آنها رابطه وجود دارد . فرد برونگرا به دنبال لذت جویی آنی است و دم را غنیمت می شمارد، تشنه هیجان و ماجراجویی است . کمتر قابل اعتماد می باشد ، نمی تواند احساساتش را کنترل نماید و بدون تامل عمل می کند .
از دیگر مشکلات روحی –روانی که منجر به رفتارهای ضد اجتماعی می شود ، می توان به ضعف عزت نفس ، احساس کهتری ، فقدان اعتماد به نفس ، اختلال خلقی دوقطبی و ... اشاره نمود . چنین افرادی معمولا مستعد انجام کارهای سنجیده ، نظیر فرار از خانه می باشند.
به اعتقاد صاحبنظران ، خانواده در شکل دهی به زندگی و رفتار فرد تا حد زیادی موثر است . اگر خانواده با مشکلات و آسیبهای عدیده ای مواجه باشد ، روند جامعه پذیری اعضای خانواده مختل می شود .
فرار از خانه یکی از باز تابهای خشونت خانگی است که به دلیل تاثیرات اجتماعی قابل تامل است . اعمال خشونتهای روحی، جسمی از سوی اعضای خانواده، عامل بسیار مهمی در فرار دختران است . بسیاری از دخترانی که قربانی این خشونتها می باشند به دلیل ترس از آزاردهندگان و آبروی خویش، جرات اظهار مشکلاتشان را ندارند، لذا از خانه فرار می کنند و در شرایطی که از سوی نیروهای امنیتی مجبور به بازگشت شوند ، تمایلی به اینکار ندارند . زیرا از محیط ناامن خانه می هراسند .
تبعیض:
بسیاری از والدین آگاهانه و یا ناآگاهانه با تبعیض بین فرزندان ، موجب اختلاف بین آنها و دلسردی آنها از زندگی می شوند . تبعیض در مواجه با خطاها و اشتباهات فرزندان دختر و پسر و تنبیه تبعیض آمیز بر اساس برتری پسر بر دختر یا بالعکس موجب سلب اعتماد به نفس و بدبینی فرزندان نسبت به والدین می شود . تبعیض با روحیه حساس و عزت نفس دختران منافات دارد و لطمات جبران ناپذیری را بر روح و روان آنها وارد می کند.
وقتیکه تمایلات و خواسته های فرزندان محقق می شود ، لذا به محض ایجاد مشکلات و بحرانها و فشارها ی زندگی، که در آن امکان تحقق برخی از آرزوها سلب می شود و یا در شرایطی که خواسته های فرزند به افراط می گراید ووالدین با آن مخالفت می نمایند . فرزند، به دلیل تربیت عاطفی (نه تربیت عقلانی ) روحیه عدم درک منطقی شرایط ، ناز پروری و کاهش دامنه استقامت، عصیان و طغیان نموده و همین امر موجب دوری او از والدین و اعضای خانواده می گردد که نهایتا می تواند زمینه فرار از خانه را فراهم نماید .
دراین شرایط مسائل بسیار کوچک به دلیل پائین بودن آستانه مقاومت درنظر فرد بزرگ و غیر قابل تحمل جلوه می کند . چنین فردی پس از فرار نیز اقدام خود را توجیه می کند و با احساس عمیق بیداد گری به متهم کردن اطرافیان می پردازد و معتقد است فراراو در جهت احقاق حق از دست رفته خود بوده است. این وضعیت در بین طبقات مرفه و غنی جامعه بیشتر مشاهده می شود.
اگردر شبکه روابط اجتماعی این مسئله را درنظر بگیریم فرد عضویت یافته در شبکه های نابا ب، ارزشهای نادرست گروه از جمله نحوه مقابله و برخورد با امرو نهی والدین ، نحوه مخالفت و به کرسی نشاندن خواستها و تمایلات نفسانی در خانه را درونی می کند و با دسترسی به فرصتهای نامشروع ، انها را به مرحله عمل می رساند .در این گروهها رفتار کجرو و نابهنجار بسیارعادی و روال شده است و به عنوان ارزشهای مدرن اشاعه می شود. و نگرشها و نصایح والدین به عنوان ارزشهای منسوخ محسوب می شود . بر اساس تحقیقات حدود 79 در صد از جوانان به همانند سازی با دوستان خود می پردازند.
نقش رسانه های جمعی به ویژه ماهواره و اینترنت در رواج بی بندو باری اخلاقی ، مقابله با هنجارهای اجتماعی ، عدم پایبندی مذهبی و بلوغ زود رس نوجوانان در مسائل جنسی حائز اهمیت است .
جاذبه شهرهای بزرگ ، رفاه، تجملات شهری و امکانات مادی، انگیزه در اختیار داشتن آنها و زندگی در این محیط را مضاعف می کند و سیل عظیم جمعیت با هدف یافتن شغل و دستیابی به امکانات فوق مهاجرت می نمایند وشهرهای بزرگ را با خرده فرهنگهای مختلف در هم می آمیزند و بدین ترتیب پایبندی به آداب و رسوم کاهش می یابد و آزادی عمل فرد نیز بیشتر می شود. گاهی همین سراب زندگی مرفه شهری و آزادی عمل دختران را به سوی شهرها متواری می نماید.
جوان امروز در این شرایط با مشکل بحران هویت روبروست . گاه آنچه که اجتماع بطور عملی به او می آموزد با ارزشهای خانوادگی سنخیتی ندارد و همین امر شخصیت او را دچار دوگانگی می نماید .دختران امروزدچار خود درگیری میشوند و برای فرار از این حالت به شیوه های مختلفی نظیر فرار از خانه متوسل می گردند .
امروزه فشار و مشکلات اقتصادی ، احتمال دو شغله بودن و اشتغال نان آوران خانواده در مشاغل کاذب یا غیر مجاز را افزایش داده است .
همین مسئله منجر به کم توجهی آنها نسبت به نیاز جوانان ، رفع مشکلات روحی و روانی و تربیت صحیح و شایسته آنها گردیده است .
در حالی که این حد افراطی از آزادی مقبول بسیاری از خانواده ها نیست. آنها به دلیل همین فضای نامناسب جامعه مجبور می شوند رفتار و ارتباطات اجتماعی دختران خود را محدود کنند و این محدودیت و کنترل دختران را با عقده های روحی –روانی مواجه می نماید و آنان احساس خواهند کرد که خانواده آنها را درک نمی کند، در صورتی که به عکس خانواده به دلیل آینده نگری و مصلحت اندیشی فرزند می کوشد دختر را از حیطه خطردور سازد. برخی دختران به دلیل حساسیت های روحی، دلسوزی والدین را به معنای سلب آزادی تعبیر می کنند و در نتیجه اقدام به فرار از خانه می نمایند.
از دیگر پیامدهای ناگوار فرار دختران ، روسپیگری و ابتلا به انواع بیماریها از جمله ابتلا به ویروس ایدز می باشد . هر چقدر مدت زمان فرا رفرد طولانی تر باشد و با افراد بیشتری تماس داشته باشد ، خطر ابتلا به ویروس ایدز افزایش می یابد .
از طرف دیگر دختران فراری با درگیر شدن در مسائل غیر اخلاقی نمی توانند به خانواده باز گردند ، مگر آنکه خانواده به این نکته توجه نماید که عدم پذیرش فرد به معنای فرو غلتیدن هر چه بیشتر او در منجلاب فساد و تباهی است . در هر حال زندگی دختر فراری در صورت بازگشت به منزل نیز همراه با مشکلات مضاعف خواهد بود .
آسیبهای اجتماعی از جمله، فرار همچون امراض و ویروسهای هستند که موجب ایجاد فضای مسموم در جامعه می شوند و می توانند ضمن لکه دار نمودن عفت عمومی و شکستن حریمهای اخلاقی ، بهداشت روحی و روانی اعضای جامعه را تهدید نموده و آسیب جدی بر سلامت جامعه وارد نمایند .
از دیگر پیامدهای فرار دختران اینست که هزینه های فراوانی را بر دوش جامعه و دولت می گذارد ، بطوریکه اقداماتی نظیر گزارشات فقدانی دختر و شناسایی دختران فراری توسط نیروهای چند گانه امنیتی ، بازجویی و مراحل قضایی ، ایجاد مراکز مختلف –مانند کانون اصلاح و تربیت ومراکزی که قبلا در زمینه سازماندهی دختران فراری، فعال بودند و نیز مسئولیت سازمان بهزیستی – که تماما هزینه هنگفتی را بر جامعه تحمیل می نماید .
مؤسسین چنین مراکزی هرگز به ریشه ها و علل فرار دختران توجهی نداشتند ، بلکه در یک حالت انفعالی با پذیرش مسئله فرار دختران مامنی موقت را طراحی کرده بودند که متاسفانه به دلیل عدم سرعت در شناسایی دختران ، عمدتا دختران فراری پس از آسیبهای فراوان به مراکز وارد می شدند .
- این مراکز ، محیطی جهت آشنایی دختران فراری با یکدیگر و کسب اطلاعات و تجربیات برای افراد تازه کار از دخترانی بود که برای چندمین بار از خانه متواری می شدند.
- هیچ دخترفراری ، شخصا به این مراکز مراجعه نمی نمود و اغلب پس از مواجهه با مشکلات متعدد و دستگیری به این مراکز فرستاده می شد . لذا اگر فرد شخصا احساس ناامنی ، نا توانی ونیاز نمی کرد و محیط خارج را می شناخت، به این مراکز مراجعه نمی نمود .
- این مراکز در صدد بودند تا برای دختری که از نظر روحی به تعادل رسیده و از نظر اخلاقی می تواند به جامعه باز گردد ، کمک هایی را برای داشتن خانه مستقل ارائه دهند که خود عاملی برای تکرار و رغبت به کار بود.
- دختران فراری در این مراکز ، اطلاعاتی در مورد شرایط خانوادگی ، کارهایی که در مدت فرار انجام داده بودند ، علت حضور در مرکز ، برنامه های آتی ، هنجارها و خرده فرهنگهای خیابان از یکدیگر جذب می کردند و کار خود را توجیه می نمودند ، زیرا مشاهده می کردند افراد زیادی مانند آنها فرار کرده اند ، لذا جسورتر می شدند .
به راستی چرا چنین مؤسساتی با هزینه های هنگفت و بدون کارشناسی و سنجش اشکالات احتمالی کار تاسیس می شوند و بعد از مدت زمانی منحل می گردند .
زمینه هایی برای مقابله با این مسئله وجود دارند از جمله :
توجه و رسیدگی بیشتر به نهاد خانواده و سعی در رفع مشکلات مختلف ، تربیتی ، اقتصادی ، فرهنگی آنها از طریق دولت
تقویت و سازماندهی نهادهای مردمی موثر در امداد خانواده از جهات مختلف ، نظیر کمیته امداد امام خمینی ، بنیاد های خیریه ، صندوقهای قرض الحسنه
احیای سنتهای دینی و حاکمیت ارزشهای اجتماعی اسلام نظیروجوب احترام به والدین ، رسیدگی به خویشان ، نظارتهای فامیلی چون ولایت پدر، جد پدری ، برادر بزرگتر .
نظر به اینکه با استناد به اطلاعات و تحقیقات ، بیشتر دختران فراری ازبین خانواده های نابسامان بوده و اغلب فرزندان طلاق هستند، به کارگیری تمام تمهیدات جهت پیشگیری و کاهش نرخ طلاق از طریق تقویت مراکز مشاوره ، اجبار به شرکت در کلاسهای آموزش حقوق و تکالیف زوجین قبل از عقد رسمی ، اجبار در مراجعه به مراکز مشاوره از طریق اهرمهای دولتی .... ضروری است . نهایتا چنانچه خانواده ای به دلیل اعتیاد، مرگ والدین، بیکاری و بیماری همسر از هم گسسته شد ، می توان خانواده را موظف نمود که وضعیت حضانت و تربیت فرزندان را به سازمانی که از سوی دولت مشخص می شود ، گزارش نماید و این سازمان در رفع مشکلات فرزندان چنین خانواده هایی تلاش می نماید و نسبت به رفع خشونت ها و مشکلات این خانواده ها اقدام نماید .
از آنجا که بسیاری از دختران فراری (70%) درسنین 16-14 ساله و در دوره های حساس نوجوانی قرار دارند و با مشکلات متعدد خاص این دوره مواجه می باشند . لذا بخشی ازپیشنهادات جهت پیشگیری از فرار دختران معطوف به وزارت آموزش و پرورش می باشد.
همچنین برخی دیگر از پیشنهادات مربوط به سایر عوامل اجتماعی است که در کاهش فرار دختران دخیل می باشد :
- نظارت ، ارزشیابی و باز تعریف وظایف دستگاههای ذیربط در امور مربوط به اقشار آسیب دیده و آسیب پذیر جهت هماهنگی و وحدت رویه وبهینه سازی و حتی ادغام آنها؛
- تاسیس یک مرکز توانمند جهت جمع آوری آمار و اطلاعات منطقه ای ، کشوری، بین المللی دختران فراری و شبکه های مربوط.
- تربیت نیروهای پلیس انتظامی از بین بانوان متعهد و متدین جهت این مسئله خاص.
- ضرورت اشنایی نیروهای نظامی به ویژه پلیس زن با مسائل روانشناسی دختران فراری و خرده فرهنگ آنها.
- اعمال مجازات های بسیار سنگین، علنی و جدی( در ملاعام) برای باندهای فساد، اغفال ، تجارت جنسی.
- قانونمند نمودن نحوه درج اخبار مربوط به بخش حوادث و ممانعت از سوء استفاده از بیان جزئیات فرار به دلیل بد آموزی و اشاعه منکرات و جلوگیری از قهرمان سازی مطبوعاتی از این عاملین؛
- به کارگیری نیروهای مردمی و سازمانهای غیر دولتی جهت امداد به دختران تحت خشونت خانواده و اطلاع رسانی به نیروهای امنیتی.
- تقویت نظارتهای اجتماعی رسمی و دولتی و نیز نظارتهای مردمی و محلی از جمله امر به معروف و نهی از منکر جهت پاکسازی فضای جامعه و تعدیل آزادیهای اجتماعی."