سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
ای منتهای آرزو ! آیا مرا به آتش می سوزانی ؟ پس امیدم چه می شود ؟ پس آن گاه دوستی ام چه می شود ؟ [امام سجّاد علیه السلام]
 
امروز: دوشنبه 103 آذر 5



پس چرا بیکار نشستی! زود باش بلوتوث بفرست. آخرین تصاویر مربوط به مهمانی بازیگر معروف سینما، تقلید صدای ماهرانه فلان آقا، بخش هایی از جدیدترین فیلم هالیوودی، آخرین مدل موی اروپایی...همه بلوتوث ها را روشن کنید!

در یکی از آثار افلاطون، فیلسوف معروف یونانی، داستان معروفی به نام "قضاوت تاموس" ذکر شده است که مضمون جالبی دارد. خصوصا برای ما که در بسیاری از موارد به راحتی خود را اسیر دست ابزارآلات کرده ایم، میتواند آموزنده باشد.

داستان از این قرار است که روزی فردی به نام تئوت نزد تاموس ،پادشاه یونان، میهمان بود. تئوت کسی بود که اختراعات و دانش های بی شماری داشت. او اختراعاتش را به شاه عرضه داشته و از او خواست تا مصریان را با این اختراعات آشنا سازد تا آنها نیز از این اختراع و مزایای آن بهره برند. پادشاه تاموس، درباره تک تک اختراعات پرسش می کند تا به فواید و مضرات آنها، آگاهی یابد. اما وقتی موضوع "کتابت" و اختراع "حروف" مطرح شد، تئوت به شاه گفت که این اختراع قدرت تفکر و خرد مصریان را بهبود می بخشد و موجب تقویت حافظه آنها می شود. پادشاه، تئوت را تحسین کرد، اما متذکر شد که به همراه ارائه این اختراع، لازم است فردی باشد تا فواید و مضرات اختراع تو را برای استفاده کنندگان از آن، روشن سازد. چرا که پادشاه معتقد بود که این حروف موجب این نیز می شود که ذهن آموزنده را به سمت فراموشی سوق دهد. پادشاه در ادامه اینطور بیان میکند که این اختراع برای تقویت حافظه نیست. بلکه برای حفظ یک خاطره است و آنچه از آن به عنوان وسیله ای برای تقویت و تحکیم حافظه یاد می شود، بیشتر شبیه سرابی است که در آن خبری از آب نیست. چرا که آنان مطالبی را می بینند، بدون اینکه آنها را آموخته باشند، تصور می کنند جزو دانایان هستند در حالیکه نادانند.

پادشاه، تئوت را تحسین کرد، اما متذکر شد که به همراه ارائه این اختراع،لازم است فردی باشد تا فواید و مضرات اختراع تو را برای استفاده کنندگان از آن،روشن سازد.

داستان تاموس نکات جالبی را به ما می آموزد و البته نشان می دهد که تاموس بیشتر بر جنبه مضرات اختراع تاکید داشته و این مساله از آن جهت مصداق پیدا می کند که ما نیز در بسیاری از موارد تنها یک جنبه از تکنولوژی را مورد استفاده قرار می دهیم. حال آنکه هر تکنولوژی از هر دوجنبه نعمت و نکبت برخوردار است و مهم این است که هر دو را در جایگاه خود بشناسیم و مورد توجه قرار دهیم.

تقریبا در آغاز دهه گذشته، آن زمان که تلفن همراه وارد جامعه ما شد، ابتدا وسیله ای دست نیافتنی و فوق مدرن محسوب می شد که تنها قشر خاصی از افراد از آن استفاده می کردند. تکنولوژی تازه ای بود که همگان را متعجب و حیران کرده بود. اما به مرور زمان حضور این تکنیک نوظهور در جامعه ما عادی تر شد و هر روز تعداد بیشتری از افراد می توانستند از داشتن آن بهره برند. آنزمان شاید کسی باور نمی کرد که روزی رسد که همه افراد جامعه به راحتی بتوانند تلفن همراه شخصی داشته باشند و اصلا داشتن این وسیله به ضروریات اولیه بدل شود و حتی به عنوان یک اسباب بازی در دسترس کودکان و نوجوانان نیز قرار گیرد.


اما اتفاق جالبی که در راستای افزایش تعداد افراد دارنده تلفن همراه، در جامعه ما رخ داد، تغییر کارکرد واقعی این وسیله بود. این بدان معناست که مثلا افراد برای داشتن گوشی همراه بیش از آنکه به امکان برقراری ارتباط در مواقع ضرورت، فکر کنند، در جستجوی نوعی از گوشی هستند که از امکانات استفاده های جانبی بیشتری برخوردار باشد.مثلا بلوتوث داشته باشد و یا یک کارت حافظه با حجم بالا که امکان دریافت انواع فایل های صوتی و تصویری در آن وجود داشته باشد.

امروز وقتی در اماکن عمومی شهر، بلوتوث گوشی خود را روشن کنید، متوجه می شوید که جمع کثیری از افراد در حال مبادله انواع پیام هایی هستند که در بیشترین موارد برای سلامت اجتماعی و فرهنگی و روانی جامعه ما خطرناک است

حال آنکه هر تکنولوژی از هر دوجنبه نعمت و نکبت برخوردار است و مهم این است که هر دو را در جایگاه خود بشناسیم و مورد توجه قرار دهیم.

با بررسی های انجام شده مشخص شده که تاکنون لطمات جبران ناپذیری به خاطر استفاده از این تکنولوژی به خانواده ها وارد شده است. وقتی افرادی به طراحی برنامه هایی می پردازند که از طریق آن با روشن شدن بلوتوث افراد می توانند به سرقت تمامی حافظه تلفن همراه بپردازند و سپس این حافظه را تبدیل به سی دی هایی برای فروش کنند، این نکته به ذهن می رسد که حریم فردی به چه سادگی در هم شکسته می شود، بدون آنکه لطمه روانی آن به افراد مورد توجه قرار گیرد. به همین سادگی عکس ها و فیلم های شخصی افرادی آبرومند و موجه، در دسترس تمامی اقشار جامعه قرار می گیرد و ضربات سنگینی را بر روح و روان افراد قربانی می گذارد.


حال سوال اینجاست که چرا قبل از ورود چنین تکنولوژی حساسی به جامعه، اطلاع رسانی و آموزش های لازم در رابطه با آن ارائه نمی شود؟ چرا پیش از آنکه جامعه، عنان اندیشه و اخلاق و فرهنگ را به همراه معنویات باارزش، از دست بدهد، پیشگیری صورت نمی گیرد؟

امروز وقتی در اماکن عمومی شهر، بلوتوث گوشی خود را روشن کنید، متوجه می شوید که جمع کثیری از افراد در حال مبادله انواع پیام هایی هستند که در بیشترین موارد برای سلامت اجتماعی و فرهنگی و روانی جامعه ما خطرناک است.

طبیعتا رشد جمعیت در کره زمین به همراه مشکلات مادی و اجتماعی گوناگون،ضرورت به کار گیری تکنولوژی را اجتناب نا پذیر ساخته است. از طرفی خاصیت تکنولوژی این است که اغلب انسانها آنرا به عنوان یک رفیق قابل اطمینان می دانند. نکته مهم دیگر این است که تکنولوژی خاصیتی دارد که آنرا در رابطه ای عمیق و نزدیک با فرهنگ قرار داده است. یعنی هر تکنولوژی این توانایی را دارد که سازنده فرهنگی نو در یک جامعه باشد و یا تغییراتی را در فرهنگ بومی یک جامعه ایجاد کند. همه موارد مذکور با توجه به داستانی که ذکر شد حاکی از این است که جامعه ما نیز همچون سایر جوامع، توانایی ایستادگی در برابر هجمه عظیم تکنولوژی را ندارد و نمی توان از ورود این جریان جلوگیری کرد اما نباید به تمامی خواسته های آن تن داد و می بایست با ایجاد برنامه های آموزشی مناسب و تاثیر گذار، نحوه استفاده و خصلت های مختلف تکنولوژی را به افراد گوشزد کرد. البته پیش از آنکه این هجمه موجب قربانی شدن افراد جامعه شود و لطمات جبران ناپذیری را وارد آورد. به راستی آیا همه ما به این نکته فکر کرده ایم که پیش از داشتن یک وسیله، مثل گوشی همراه، به تمامی معایب و مزایا و خصوصیات مختلف آن و خطراتی که می تواند برای ما به دنبال داشته باشد، بیندیشیم؟

فاطمه ناظم زاده

گروه جامعه و سیاست

منابع:

پستمن،نیل"زندگی در عیش،مردن در خوشی"ترجمه صادق طباطبایی،تهران

"بلوتوث روشن در مترو"س


 نوشته شده توسط یک گمنام در دوشنبه 87/7/22 و ساعت 8:32 عصر | نظرات دیگران()

چگونگی خرید یک کامپیوتر – رایانه :

در هنگام خرید کامپیوتر، اگر فروشنده سیستم را تکمیل کرده و به شما تحویل

دهد، بعدا در مقابل اشکالات احتمالی و عیوب قطعات پاسخگو نخواهد بود. پس بهتر است همه بهای سیستم را در ابتدا نپردازید. با فروشنده شرط کنید که سیستم پس از نصب باید خدمات و کارایی موردنظر را به طور کامل انجام دهد، زیرا در صورتی که یک قطعه کیفیت و هماهنگی لازم را نداشته باشد یا حتی چنانچه نرم افزار رایانه به خوبی کار نکند در مجموع کارایی رایانه شما بی اثر خواهد شد.


نیازهای خود را بگویید

اگر شما دوربین عکاسی، تلفن همراه دارای سیستم عکاسی و فیلمبرداری یا دوربین فیلمبرداری دیجیتالی دارید، از وب کم برای برقراری ارتباط با اینترنت استفاده می کنید یا پرینتر رنگی، فکس و... دارید، بهتر است قبل از خرید رایانه، تقاضای خود را برای استفاده از این وسایل مطرح کنید تا متناسب با کاربرد آنها برای نصب کارت گرافیک، پورت USB ، نصب نرم افزارها، سیستم تبدیل اطلاعات و فیلم به CD قابل پخش در دستگاه های دیگر و... اقدام شود.اگر به این نکات توجه نکنید، پس از مدتی با مشکلات مختلف و نارضایتی روبه رو خواهید شد.

موج واردات قطعات جدیدنامرغوب و مرغوب کامپیوتر- رایانه

اگرچه قیمت قطعات کامپیوتر ارزان شده، اما دقت کنید موج انبوهی از قطعات چینی نامرغوب و بدون کیفیت وارد کشور شده و با وجود قیمت پایین و شباهت اسمی با اجناس اصلی، خرید آنها برای کاربران رایانه ها مقرون به صرفه نیست. خرید این قطعات در آینده هزینه شما را چندین برابر خواهد کرد.

برخی شرکت ها نیز نان برند یا اسم تجاری خود را می خورند و چون معروف شده اند، جنس خود را گران تر می فروشند، اما گران بودن، الزاما نشانه مرغوب بودن کالا نیست و همیشه در بازار می توان قطعات باکیفیت و قیمت ارزان تر پیدا کرد.

در شرایطی که دو قطعه با داشتن سیستم مشابه را می بینید که قیمت آنها با یکدیگر فرق می کند، اولویت انتخاب را به قطعات و سیستمی بدهید که گارانتی و خدمات پس از فروش دارد و یک شرکت ایرانی معتبر پشتیبان خدمات آن است.از کسانی که قبلا رایانه خریده اند، سؤال کنید که پس از خرید، با چه مشکلاتی روبه رو شده اند و چگونه می توان از این مشکلات رهایی یافت.برخی قطعات تازه وارد بازار شده و با تبلیغ اینکه قابلیت های جدیدی دارند گران تر از بقیه اجناس فروخته می شوند، اما شما اجازه بدهید تا دیگران که حرفه ای هستند آنها را آزمایش کرده و در صورتی که از کیفیت برتر آنها مطمئن شدید، شما نیز پول بیشتری بدهید و آن کالا را خریداری کنید.



طریقه نگهداری رایانه

قبل از خرید سعی کنید که طریقه نگهداری اولیه رایانه را یاد بگیرید. انجام این کار در کاهش هزینه ها و جلوگیری از خراب شدن سیستم، مفید خواهد بود.

از نصب نرم افزارهای پرحجم، کپی شده و غیراصلی که ممکن است ویروس داشته باشند یا خوب کار نکنند، بپرهیزید.

سیستم های عامل از جمله سیستم عاملXP را از هر کسی تهیه نکنید. بهتر است ? یا ? هزار تومان هزینه کنید و آن را از یک شرکت معتبر بخرید تا با این کار سلامت بقیه نرم افزارها و کارایی دستگاه تضمین و پشتیبانی شود، اگر سیستم عامل خوب انتخاب نشود دائما باید آن را پاک کرده و دوباره نصب کنید. چند برابر هزینه کنید، ساعت ها وقت بگذارید و در آخر جواب مناسب را هم نگیرید.

پس بهتر است از ابتدا سیستم عامل مفید، کارآمد و مطمئن و با خدمات پشتیبانی یک شرکت معتبر را خریداری کنید.

قبل از باز کردن پلمپ سیستم همراه با گارانتی از تعهدات شرکت موردنظر مطمئن شوید. برخی شرکت ها بعد از گارانتی سیستم شما، خیلی از موارد ایراد سیستم را به عنوان مورد گارانتی شده قبول نمی کنند و بابت انجام آنها هزینه اضافی دریافت می کنند. توجه داشته باشید که نرخ گارانتی معمولا بین ?? تا ?? هزار تومان است و باید موارد گارانتی در قرارداد، فاکتور فروش یا ضمانتنامه آمده باشد.

دقت در نصب درست قطعات

در صورتی که اطلاعات کافی در مورد سخت افزار رایانه ها دارید، باید با توجه به دفترچه راهنمای مادربرد ، سیستم را اسمبل یا نصب کنید، اما در صورتی که اطلاعات کافی ندارید، بهتر است ریسک نکنید و قطعات را به افراد متخصص سپرده و البته هزینه ای بین ?? تا ?? هزار تومان بپردازید.

توجه داشته باشید که خیلی از افراد و به ویژه نوجوانان و جوانان به کامپیوتر علاقه مندند و ادعا می کنند که اطلاعات کافی در مورد سخت افزار و نرم افزارها را در اختیار دارند، اما در واقع آنها تخصص کافی ندارند. ممکن است آنها یک بخش از نیازتان را انجام دهند و شما موقتا رضایت پیدا کنید و خوشحال شوید، اما پس از گذشت چند روز متوجه خواهید شد که تغییراتی در کارایی رایانه یا نرم افزارها ایجاد شده و شما نمی دانید که چرا سرعت رایانه کاهش پیدا کرده یا تنبل شده است، پس بهتر است که اطلاعات خود را به تدریج افزایش داده و مهارت نحوه کار با رایانه را افزایش دهید، زیرا بالاخره روزی فرا می رسد که خسته شده و فکر می کنید که خودتان باید رایانه را بشناسید و نرم افزارها و کیفیت خوب قطعات و برنامه ها را تشخیص بدهید
 نوشته شده توسط یک گمنام در یکشنبه 87/7/7 و ساعت 1:11 عصر | نظرات دیگران()

 

شما وقتی یک موبایل جدید می‌خرید با گوشی قدیمی‌تان چه می‌کنید؟

مسلما همراه قدیمی خود را دور نمی‌اندازید. شاید مدتی آن را برای روز مبادا نگه دارید و یا به دوستان و آشنایان امانتش بدهید. دست آخر هم ممکن است سر از یک مغازه موبایل فروشی در آورید و قصد فروش آن را بکنید.

شاید بتوانیم بگوییم روند تعویض موبایل به اندازه روند رشد تکنولوژی آن سریع است. بر اساس اطلاعات آماری روزنامه ایندیپندنت، عمر مفید استفاده از یک تلفن‌همراه بطور متوسط 5 سال است. در حالی که برخی از مردم تقریبا هر سال گوشی موبایل‌شان را عوض می‌کنند.

موبایل بازها مواظب باشند!

در ایران آمار مشخصی از میزان تعویض موبایل‌ها وجود ندارد ولی با توجه به سرعت ورود موبایل‌های جدید، می‌توان حدس زد که در ایران هم سرعت تعویض گوشی کمتر از اروپا یا آمریکا نیست. شاید شرکت‌های تولیدکننده موبایل که تقریباً هر هفته محصولی جدید را معرفی یا وارد بازار می‌کنند، مسبب اصلی این مصرف گرایی باشند. البته تولیدکنندگان هم به طراحی برنامه‌های بازیافت گوشی برای کاهش ضررهای محیط زیست روی آورده‌اند. مثلا بسیاری از تولید کنندگان موبایل گوشی‌های قدیمی و از رده خارج را تحویل می گیرند ولی خیلی مشخص نیست که پس از دریافت موبایل‌های قدیمی با آن‌ها چه می‌کنند. در ایران فروشندگان موبایل، موبایلی را که دیگر خریدار ندارد، به تعمیرکاران موبایل می‌فروشند. تعمیرکاران هم موبایل را باز کرده و قطعه‌های آن را استفاده می‌کنند. برخی قطعه ها را برای موبایل‌های دیگر بر می‌دارند و از قطعه‌های سالم‌تر هم به عنوان قطعه اصلی استفاده می‌کنند. به این ترتیب موبایل کهنه و قدیمی دوباره استفاده می‌شود و تولید زباله نمی‌کند.

در ایران، برخی موبایل‌ها سرنوشت دیگری پیدا می‌کنند و پیش از آن‌که عمرشان به پایان برسد وارد مرحله رفرش می‌شوند. شاید عبارت «موبایل رفرش شده» را شنیده ‌باشید. موبایل رفرش شده قیمت پایین‌تری دارد. رفرش از کلمه Re furbishment  گرفته شده استRe furbishment . در لغت به معنی تغییر جزیی یک وسیله از نظر ظاهری و فنی است.

این موضوع در بین محصول های گران‌قیمتی مثل موبایل، کامپیوتر، لپ‌تاپ و صفحه نمایش‌های کامپیوتر شایع است و دلیلش هم آمار مرجوعی بالایی است که این وسایل دارند.

برای مثال کامپیوتر و لپ‌تاپ‌های که برچسب Re furbishment  دارند، معمولاً در ابتدا، استاندارد کیفی سازنده را سپری نکرده‌اند، ولی پس از تعمیر، تأیید می‌شوند و با قیمتی در حدود 30 درصد کمتر به فروش می‌رسند. بطور کلی هر وسیله الکترونیکی می تواند به دلیل های مختلف  Re furbishment تلقی شود.

موبایل بازها مواظب باشند!

یکی از این دلیل‌ها مرجوعی بودن کالاست. در بیشتر فروشگاه‌های بزرگ، یک دوره زمانی مشخص برای بازگرداندن کالا وجود دارد. اگر محصول عیب و نقصی داشته باشد، فروشگاه آن را به کارخانه سازنده برمی‌گرداند. کارخانه آن را بررسی و تعمیر می‌کند و با بسته‌بندی جدید به نام یک محصول Re furbishment می‌فروشد.

دلیل دیگر آسیب‌های حمل و نقل است. گاهی اوقات ممکن است بسته کالا هنگام حمل، به هر دلیلی آسیب ببیند ولی محصول سالم بماند. در این حالت هم فروشنده بسته‌های آسیب دیده را به کارخانه سازنده بازمی‌گرداند. کارخانه نیز محصولات را دوباره بسته‌بندی می‌کند و با عنوان Re furbishment به فروشنده پس می‌دهد.

سومین دلیل تغییر در شکل ظاهری کالاست. گاهی یک محصول به دلایل مختلفی دچار خش، فرورفتگی یا دیگر اشکال‌های ظاهری می‌شود که فقط شکل دستگاه آسیب می بیند و عملکرد آن تغییری نمی‌کند. کارخانه سازنده دو راه دارد: یکی اینکه دستگاه را با همان عیب ظاهری بفروشد یا اینکه عیب محصول را با قرار دادن قطعات در یک قاب جدید رفع کند. در هر دو صورت محصول  Re furbishment شده به حساب می‌آید.

آخرین دلیل ایجاد مشکل در خط تولید است. ممکن است در خط تولید، مشکلی برای محصول پیش آید که زمان تولید کسی متوجه آن نشود و در فروشگاه مشخص شود. در نتیجه کارخانه این محصول را پس از تحویل گرفتن از فروشگاه، تعمیر می‌کند و دوباره به عنوان محصول  Re furbishment می‌فروشد.

به این ترتیب گوشی‌های موبایل به هر دلیلی می‌توانند به کارخانه سازنده برگردانده شوند اما کارخانه نمی‌تواند آن را به عنوان محصول نو بفروشد بلکه با نام Re furbishment به بازار می‌فرستد. در ایران پدیده Re furbishment معنای دیگری پیدا کرده. روند رفرش در کشور ما با سایر کشورهایی که در آن‌ها  Re furbishment به صورت رسمی و قانونی انجام می‌شود، متفاوت است.

معمولاً در ایران موبایل‌های مستعمل، تعمیر می‌شوند و با قالبی جدید و نام رفرش به بازار موبایل بر می‌گردند. مشتریان هنگام خرید تلفن همراه از اینکه گوشی رفرش شده یا نه، مطلع نمی‌شوند. چون برچسبی با این عنوان بر روی محصول وجود ندارد. از طرفی هیچ نهاد رسمی و قانونی هم در ایران وجود ندارد که مسؤولیت تشخیص آن‌را به عهده بگیرد.

بسیاری از گوشی‌های رفرش شده موجود در بازار وارداتی‌اند و عملیات رفرش در کشورهای دیگر روی آنها انجام شده. به همین دلیل حتی متخصصان تلفن همراه نیز به سختی می‌توانند این گوشی‌ها را از اصلی تشخیص دهند. بنابراین بهتر است برای اطمینان از اصل بودن موبایل، به دنبال گارانتی اصلی باشید و به موبایل‌های زیر قیمت شک کنید.


 نوشته شده توسط یک گمنام در یکشنبه 87/7/7 و ساعت 12:56 عصر | نظرات دیگران()

_ آلرژی چشمی از مهمترین اختلالات دستگاه بینایی است که نسبتا مقاومت درمانی دارد . مهمترین علائم چشمی این عارضه خارش ، سوزش و قرمزی چشم و ترس از نور است که اغلب با فصل بهار آغاز می شود . و معمولا در تابستان نیز ادامه دارد . شایع تـریـن سن شروع بیماری 8 تا 12 سالگی است و معمولا تا سن 30 سالگی هم دارد ، اما هر چه سن افزایش می یابد ، از شدت علائم کاسته می شود . یکی از نـکات بسیـار مهم در درمان ایـن گونـه بیـماری ها عدم استفاده خودسـرانـه از قطـره های کورتـونـی است که حتما باید زیـر نظر متخصص چشم و آن هم در کوتاه مدت انجام شود ، در غیر ایـن صورت مصرف خودسرانـه آن سبب بـروز عوارضی همچون گلوکوم و آب مرواریـد می شود که عضلاتشان به مراتب بسیار شدیدتر است .


 نوشته شده توسط یک گمنام در جمعه 87/7/5 و ساعت 9:57 عصر | نظرات دیگران()

_ خشکی پوست معمولا به دلیل کاهش ترشحات چربی پوست به وجود می آید که میزان آن در افراد مبتلا متفاوت است . یکی از عوامل تاثیرگذار بر خشکی پوست مسئله ژنتیک است . برخی به شکل ژنتیکی زمینه آتـوپـیـک دارند ، بـه ایـن ترتیب این افراد پوست حساس و اگزمایی دارنـد و خیلی راحت دچار خشکی شدید پوست می شوند .                                                                                                                                                                            علاوه بر ژنتیک ، عوامل محیطی مانند وزش باد ، نور ، سرما و گرم کننده ها یی که در ساختمان هستند از آنجا که رطوبـت موجود در هـوا را می کاهند ، زمینـه انتشار رطوبـت پوست به محیط را فراهم می کنند و خشکی پوست را تشدید می کنند .                                                                                                                                                                   
     به بیماران توصیـه می شود که در فصل زمستان از دستگاههای مرطوب کننده هوا مانند دستگاه بخـور استفاده کنند که رطوبـت محیطی را افزایش دهند . همچنین از لباس هایی استفاده شود که حتی المقدور الیاف ظریفی داشته باشد که باعث خراشیدگی و تحریک پوست نشود .                                                                                                                               از کرمهای مرطوب کننده ، نرم کننده به ویژه پس از استحمام استفاده شود  تا خیسی و رطوبت مربوط به آب حمام در پوست حفظ شود و تبخیر آن خشکی پوست را تشدید نکند .                                                                                                                                      بهتـر است بدانیـد که چربـی پوسـت هیـچ ارتباطی با چربـی موجود در مـواد غذایـی ندارد . یعنی کسی که در رژیم غذایی میزان چربی های گیاهـی یا حیوانی را افزایـش دهـد ، موجب چرب تـر شدن پوستش نمی شود ، چرا که تغذیه پرچرب ارتباطی با پوست چرب ندارد .
 نوشته شده توسط یک گمنام در جمعه 87/7/5 و ساعت 8:55 عصر | نظرات دیگران()

راه رسیدن به کمال بصورت مساوى براى زن و مرد فراهم است

کتاب: زن در آینه جلال و جمال صفحه 203

نویسنده: آیة الله عبدالله جوادى آملى

کمالات انسانى در سایه عبادت واطاعت‏حق است واطاعت وعبادت، بین زن ومرد مشترک است، قهرا راه تکامل نیز مشترک خواهد بود.

به عنوان نمونه، دعاها ونیایش‏ها یکى از بهترین راههاى تکامل انسانى است، زیرا، کمال یک انسان در این است که به خداوند که علم محض وهستى صرف وقدرت صرف است نزدیک بشود وبه اخلاق آن کامل محض، متخلق بشود، وراه تخلق به اخلاق الهى وتقرب به آن کمال را، عبادت‏ها ونیایش‏ها به عهده دارند.

در این نیایش‏ها، هیچ فرقى بین زن ومرد نیست، مهم‏ترین مناجات ودعا را براى زن‏ها ومردها یکسان تجویز وتعلیم کرده‏اند، نگفته‏اند شما مردها دعاى کمیل یا مناجات شعبانیه بخوانید و زن‏ها توفیق این‏گونه نیایش‏ها را ندارند. بنابراین، در آنچه به نام کمال حقیقى است که مناجات‏ها، ودعاها، ثناها، نیایش‏ها، عبادت‏ها واطاعت‏ها ظهور کرده است‏سهم زن ومرد یکسان است. اگر زنى در خواندن مناجات شعبانیه یاجوشن کبیر، موفق‏تر از مرد باشد توفیقش در تکامل نیز بیش از مرد خواهد بود، نصیب زنها در مساله مناجات وپند واندرزگیرى، اگر بیش از مردها نباشد کمتر نیست، زیرا یک موجود عاطفى، رقیق القلب‏تر است ودر راه ذات اقدس اله رقت دل وعاطفه واحساس نقش مؤثرترى دارد، بنابراین او مى‏تواند در این راه، از مردها موفق‏تر باشد.


 نوشته شده توسط یک گمنام در سه شنبه 87/7/2 و ساعت 11:22 صبح | نظرات دیگران()

گفتارى کوتاه پیرامون مساله غیرت و تعصب

کتاب: ترجمه المیزان ج 4، ص 673

نویسنده: علامه طباطبایى

در آیه‏اى که گذشت همان طور که اشاره کردیم همه مؤمنین یعنى آنهایى که واقعا مؤمنند و آنهایى که ایمانى مستعار دارند را تحریک مى‏کرد براى قتال با دشمنان، و غیرت و تعصب آنان را به هیجان مى‏آورد، و این کارى است که هر مربى و رهبرى با مردم خود مى‏کند، و لیکن خواننده محترم اگر آیه شریفه را به دقت در نظر بگیرد و آنگاه رفتارى که خود ما به عنوان یک موجود طبیعى و به حکم آن چه طبیعت اقتضا مى‏کند عمل مى‏کنیم مقایسه کند، آن وقت ادبى از قرآن مى‏بیند که به راستى شگفت‏آور است.

توضیح این که جاى هیچ تردیدى نیست که در ساختمان بدنى و روحى انسان چیزى به کار رفته، که آدمى را در مواقعى که احساس کند دیگران به منافع او تجاوز مى‏کنند، و رعایت احترام مقدسات (مثلا اطفال و ناموس) او را نمى‏کنند، و یا در صددند آبروى او را بریزند، و خاندان او را هتک نمایند، و یا کارى دیگر از این قبیل بکنند وادار به دفاع مى‏سازد، و این لزوم دفاع از خود و از متعلقات خود حکمى است که فطرت به گردن بشر انداخته، و به وى الهام کرده، چیزى که هست‏بکار بردن این نیرو، و یا بگو اطاعت از این حکم فطرت دو جور انجام مى‏شود، یکى به نحو شایسته و آن این است که هم بکاربستنت‏به نحو شایسته و حق باشد و هم براى حفظ حق خود باشد، نه حفظ باطلت، و دیگرى بنحو ناشایست و مذموم و آن این است که هم بکاربستنت‏به نحو باطل باشد، و هم براى حفظ باطل شد، که معلوم است در این صورت چه فساد و شقاوتى در پى دارد، و چقدر نظام امور زندگى را به هم مى‏زند.

اسلام مساله غیرت و تعصب را باطل معرفى نکرده بلکه اصل آن را حفظ نموده، زیرا غیرت ریشه در فطرت انسان دارد، و اسلام هم دین فطرت است، ولى در جزئیات آن دخالت کرده است، و فرموده آن قدر از غیرت و تعصب که مطابق با فطرت است، حق است، و شاخ و برگى که اقوام به آن داده‏اند، باطل است، این اولا، و در ثانى همین ودیعه فطرى را یعنى غیرت و تعصب را از هر سویى به سوى خداى تعالى برگردانیده، و سپس موارد بسیارى که دارد همه را در یک قالب ریخت، و آن قالب عبارت است از توحید، مثلا یکى از موارد تعصب، تعصب در باره مردان است، که زنان در باره آنان تعصب مى‏ورزند، یکى دیگر در باره زنان است، که مردان نسبت‏به آنان غیرت و تعصب به خرج مى‏دهند، یکى دیگر در باره اطفال و کودکان، و به طور کلى فرزندان است، که پدران و مادران در باره آنان تعصب مى‏ورزند، همه اینها را رنگ توحید داد، به این معنا که هر جا تعصب ورزیدن، خداپسند باشد، باید تعصب ورزید، هر جا نباشد نباید اعمال کرد، پس اسلام اصل تعصب و غیرت را که حکمى است فطرى تایید مى‏کند، ولى در عین حال آن را از شوائب هوا و هوس‏ها، و اهداف فاسد و شیطانى پاک، و در همه موارد صاف مى‏کند، و همه را به صورت یک شریعت انسانى در مى‏آورد، تا انسان‏ها هم راه فطرتشان را رفته باشند، و هم دچار ظلمت تناقض و یک بام و دو هوایى نگشته مواردش با یکدیگر توافق و تسالم داشته باشند، پس آنچه اسلام بشر را به سوى آن مى‏خواند، و آن را مشروع مى‏داند، در بین موارد و اطرافش تناقض و تضادى نیست، بلکه همه در این جهت مشترکند، که از شؤون توحید به شمار مى‏روند، و همه مواردش این عنوان را دارند، که پیروى حق و متابعت از آنند، در نتیجه همه احکام آن قوانینى کلى و دائمى و ابت‏شده‏اند، (به طورى که از هر مسلمان آگاه بپرسى تعصب ورزیدن نسبت‏به خویشاوندان کافر و دشمن دین چطور است؟ جوابش منفى، و از هر کس بپرسى تعصب ورزیدن نسبت‏به مسلمانى بیگانه ولى پیرو حق چگونه است؟ جوابش مثبت است، از هر مسلمانى بپرسى غیرت ورزیدن نسبت‏به رفتار داماد با دخترت، و نسبت‏به رفتار پسرت با همسرش چطور است، جواب مى‏دهد در هر دو مورد اگر غیرت ورزیدن مایه خشنودى خدا است صحیح است، و اگر پیروى هواى نفس است‏باطل است) .

بیان آیات

"الذین آمنوا یقاتلون فى سبیل الله...الطاغوت"

در این آیه شریفه بین"الذین آمنوا"و بین"الذین کفروا"از نظر چگونه قتال کردن مقایسه شده است، که مؤمنین چه جور قتال مى‏کنند، و کفار چگونه؟ و به عبارتى دیگر از جهت نیت هر یک از دو طایفه در قتال کردنشان مقایسه شده است، تا با این بیان شرافت و فضیلت مؤمنین بر کفار در طریقه زندگیشان معلوم شود، و روشن گردد که طریقه مؤمنین، به خداى سبحان منتهى مى‏گردد، و تکیه مؤمنین بر جناب او است، ولى راه کفار به طاغوت منتهى مى‏شود، و در نتیجه این روشنگرى، مؤمنین به سوى قتال با کفار تحریک مى‏شوند.

"فقاتلوا اولیاء الشیطان ان کید الشیطان کان ضعیفا"

آنهایى که راه کفر را پیش گرفته‏اند، بدان جهت که در راه طاغوت قرار گرفته‏اند، از ولایت‏خداى تعالى خارج شده‏اند، و در نتیجه دیگر مولایى ندارند، ولى آنان همان ولى شرک و پرستش غیر خداى تعالى است، و او شیطان است، پس ولى کفار شیطان است، و ایشان نیز اولیاى اویند.

و این که در آخر آیه فرمود: کید شیطان ضعیف است، دلیلش این است که روش طاغوت که همان کید شیطان باشد، چیزى جز ضعف نیست، و به همین جهت است که مؤمنین را به بیان ضعف روش کفار تشویق و بر قتال کفار تشجیع مى‏کند، و بر کسى پوشیده نیست که ضعف کید شیطان نسبت‏به راه خدا با قوت آن نسبت‏به افراد هواپرست منافاتى ندارد.


 نوشته شده توسط یک گمنام در سه شنبه 87/7/2 و ساعت 11:20 صبح | نظرات دیگران()

دعاى دهه آخر ماه مبارک رمضان

ابن ابى عمیر از صادق آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین روایت مى‏کند که حضرت فرمود: «تقول فى العشر الاواخر من شهر رمضان کل لیلة: «اعوذ بجلال وجهک الکریم ان ینقضى عنى شهر رمضان او یطلع الفجر من لیلتى هذه و لک قبلى تبعة او ذنب تعذبنى علیه یا رحمن یا رحیم‏» در دهه آخر از ماه مبارک رمضان هر شب مى‏گویى، پناه مى‏آورم به جلال و جمال کریمت، از اینکه سپرى شود ماه رمضان از من، یا صبح امشبم بدمد، در حالى که تراست از ناحیه من گناهى یا بدى و دینى که عذابم کنى بر آن، اى رحمان و رحیم. این دعا در کتاب شریف من لا یحضره الفقیه و مفاتیح الجنان، قسمت اعمال شبهاى دهه آخر ماه رمضان، آمده است.

روزه، درمان بیماریهاى روح و جسم صفحه 228

سید حسین موسوى راد لاهیجى


 نوشته شده توسط یک گمنام در سه شنبه 87/7/2 و ساعت 11:16 صبح | نظرات دیگران()

شناخت نفس

آیا نفس و یا به عبارتى روح آدمى موجودى است مجرد از ماده؟(البته مراد ما از نفس آن‏حقیقتى است که هر یک از ما در هنگام سخن با عبارت: من، ما، شما، او، فلانى، وامثال آن از آن حکایت مى‏کنیم و یا بدان اشاره مینمائیم، و نیز مراد ما به تجرد نفس این است که‏موجودى مادى و قابل قسمت و داراى زمان و مکان نباشد).

حال که موضوع بحث روشن شد و معلوم گشت که در باره چه چیز بحث مى‏کنیم، اینک‏میگوئیم: جاى هیچ شک نیست که ما در خود معنائى و حقیقتى مى‏یابیم و مشاهده مى‏کنیم که ازآن معنا و حقیقت تعبیر مى‏کنیم به(من)، (و میگوئیم من پسر فلانم، - و مثلا در همدان متولد شدم، - من باو گفتم و امثال این تعبیرها که همه روزه مکرر داریم).

باز جاى هیچ شک و تردید نیست که هر انسانى در این درک و مشاهده مثل ما است من وتمامى انسانها در این درک مساوى هستیم و حتى در یک لحظه از لحظات زندگى و شعورمان از آن‏غافل نیستیم مادام که شعورم کار میکند، متوجهم که من منم و هرگز نشده که خودم را از یاد ببرم.

حال ببینیم این(من)در کجاى بدن ما نشسته و خود را از همه پنهان کرده؟قطعا درهیچیک از اعضاى بدن ما نیست، آنکه یک عمر میگوید(من)در داخل سر ما نیست، در سینه ما ودر دست ما و خلاصه در هیچیک از اعضاى محسوس و دیده ما نیست، و در حواس ظاهرى، مائیم‏که وجودشان را از راه استدلال اثبات کرده‏ایم، چون حس لامسه و شامه و غیره پنهان نشده و دراعضاى باطنى ما هم که وجود آنها را از راه تجربه و حس اثبات کرده‏ایم، نیست.

بدلیل اینکه بارها شده و میشود که من از اینکه داراى بدنى هستم و یا داراى حواس‏ظاهرى یا باطنى هستم، بکلى غافل میشوم و لیکن حتى براى یک لحظه هم نشده که از هستى‏خودم غافل باشم، و دائما(من)در نزد(من)حاضر است، پس معلوم میشود این(من)غیر بدن وغیر اجزاء بدن است.

و نیز اگر(من)عبارت باشد از بدن من و یا عضوى از اعضاى آن و یا(مانند حرارت)خاصیتى از خواص موجوده در آن، با حفظ این معنا که بدن و اعضایش و آثارش همه و همه مادى‏است و یکى از احکام ماده این است که بتدریج تغییر مى‏پذیرد و حکم دیگرش این است که قابل‏قسمت و تجزیه است‏باید(من)نیز هم دگرگونى بپذیرد و هم قابل انقسام باشد، با اینکه مى‏بینیم‏نیست.

به شهادت اینکه هر کس به این مشاهده، (که گفتیم آنى و لحظه‏اى از آن غافل نیست)مراجعه‏کند، و سپس همین مشاهده را که سالها قبل یعنى از آن روزیکه چپ و راست‏خود را شناخت وخود را از دیگران تمیز میداد، بیاد بیاورد، مى‏بیند که من امروز، با من آن روز، یک(من)است وکمترین دگرگونى و یا تعددى بخود نگرفته، ولى بدنش و هم اجزاء بدنش و هم خواصى که دربدنش موجود بوده، از هر جهت دگرگون شده، هم از جهت ماده و هم از جهت صورت و شکل، وهم از جهت‏سائر احوال و آثارش جور دیگرى شده، پس معلوم میشود(من)غیر از بدن من است واى بسا در حادثه‏اى نیمى از بدنش قطع شده، ولى خود او نصف نشده، بلکه همان شخص قبل ازحادثه است.

و همچنین اگر این دو مشاهده را با هم بسنجد، مى‏بیند که(من)معنائى است‏بسیط که قابل‏انقسام و تجزیه نیست، ولى بدنش قابل انقسام هست، اجزاء و خواص بدنش نیز انقسام مى‏پذیرد، چون بطور کلى ماده و هر موجودى مادى اینطور است، پس معلوم مى‏شود نفس غیر بدن است، نه

همه آن است و نه جزئى از اجزاء آن، و نه خاصیتى از خواص آن، نه آن خواصى که براى مامحسوس است و نه آن خواصى که با استدلال به وجودش پى برده‏ایم و نه آن خواصى که براى ماهنوز درک نشده است.

براى اینکه همه این نامبرده‏ها هر طورى که فرض کنید مادى است و حکم ماده این است‏که محکوم تغییر و دگرگونى است و انقسام مى‏پذیرد و مفروض ما این است که آن چیزى که درخود بنام(من)مشاهده میکنم، هیچیک از این احکام را نمى‏پذیرد، پس نفس به هیچ وجه مادى‏نیست.

و نیز این حقیقتى که مشاهده مى‏کنیم امر واحدى مى‏بینیم، امرى بسیط که کثرت و اجزاء ومخلوطى از خارج ندارد، بلکه واحد صرف است، هر انسانى این معنا را در نفس خود مى‏بیند ودرک مى‏کند که او اوست، و غیر او نیست و دو کس نیست، بلکه یکنفر است و دو جزء ندارد بلکه‏یک حقیقت است.

پس معلوم مى‏شود این امر مشهود، امرى است مستقل که حد ماده بر آن منطبق و صادق‏نیست و هیچیک از احکام لازم ماده در آن یافت نمیشود، نتیجه مى‏گیریم پس او جوهرى است‏مجرد از ماده که تعلقى به بدن مادى خود دارد، تعلقى که او را با بدن به نحوى متحد مى‏کند، یعنى‏تعلق تدبیرى که بدن را تدبیر و اداره مینماید، (و نمى‏گذارد دستگاههاى بدن از کار بیفتند و یانا منظم کار کنند)و مطلوب و مدعاى ما هم اثبات همین معنا است.

ادله و براهین منکرین تجرد روح

در مقابل ما همه علماى مادى‏گرا و جمعى از علماى الهى، از متکلمین، و نیز علماى‏ظاهربین، یعنى اهل حدیث، منکر تجرد روح شده‏اند و بر مدعاى خود و رد ادله ما برهانهائى‏اقامه کرده‏اند که خالى از تکلف و تلاش بیهوده نمیباشد.

1 - مادیین گفته‏اند: رشته‏هاى مختلف علوم با آن همه پیشرفتى که کرده و به آن حد از دقت‏که امروز رسیده، در تمامى فحص‏ها و جستجوهاى دقیقش، به هیچ خاصیت از خواص بدنى‏انسان نرسیده، مگر آنکه در کنارش علت مادیش را هم پیدا کرده، دیگر خاصیتى بدون علت مادى‏نمانده تا بگویند این اثر روح مجرد از ماده است، چون با قوانین ماده منطبق نیست و آن را دلیل‏بر وجود روح مجرد بگیرند.

و در توضیح این گفتار خود گفته‏اند: سلسله اعصاب که در سراسر بدن منتشر است، ادراکات تمامى اطراف بدن و اعضاى آن و حاسه‏هایش را پشت‏سر هم و در نهایت‏سرعت‏به عضو مرکزى اعصاب منتقل مى‏کند، و این مرکز عبارت است از قسمتى از مغز سر که‏مجموعه‏اى است متحد و داراى یک وضعى واحد، بطوریکه اجزائش از یکدیگر متمایز نیست واگر بعضى از آن باطل شود و بعضى دیگر جاى آن را پر کند، این دگرگونى‏ها در آن درک نمیشود، و این واحد متحصل همان نفس ما است که همواره حاضر براى ما است، و ما از آن تعبیر مى‏کنیم به(من).

پس اینکه احساس مى‏کنیم که ما غیر از سر و پیکرمان هستیم، درست است و لیکن صرف‏این احساس باعث نمیشود بگوئیم پس(ما)غیر از بدن و غیر از خواص بدنى ما است، بلکه ازآنجا که مرکز اعصاب مجموعه‏اى است که توارد ادراکات در آن بسیار سریع انجام میشود، لذاهیچ آنى از آن غافل نمى‏مانیم.

چون لازمه غفلت از آن بطورى که در جاى خود مسلم شده است، بطلان اعصاب و توقفش‏از عمل است و آن همان مرگ است.

و نیز اینکه مى‏بینیم نفس(من)همواره ثابت است نیز درست است، اما این هم دلیل تجردنفس نیست و از این جهت نیست که حقیقتى است ثابت که دستخوش تحولات مادى نمیشود، بلکه این حس ما است که(مانند دیدن آتش آتش‏گردان بصورت دائره)، در اثر سرعت واردات‏ادراکى، امر بر ایمان مشتبه میشود، مثل حوضى که دائما نهر آبى از این طرف داخلش میشود و ازطرف دیگر بیرون مى‏ریزد، به نظر ما مى‏رسد که آب ثابت و همواره پر است و عکس آدمى یادرخت و یا غیر آن که در آب افتاده، واحد و ثابت است.

همانطور که در مثال حوض، ما آنرا آبى واحد و ثابت‏حس مى‏کنیم، در حالیکه در واقع نه‏واحد است و نه ثابت، بلکه هم متعدد است و هم متغیر تدریجى، چون اجزاء آبى که وارد آن‏میشود، بتدریج وضع آنرا تغییر میدهد، نفس آدمى نیز هر چند به نظر موجودى واحد و ثابت وشخصى به نظر مى‏رسد، ولى در واقع نه واحد است و نه ثابت و نه داراى شخصیت.

و نیز گفته‏اند نفسى که بر تجرد آن از طریق مشاهده باطنى اقامه برهان شده، در حقیقت‏مجرد نیست، بلکه مجموعه‏اى از خواص طبیعى است و آن عبارت است از ادراکهاى عصبى که‏آنها نیز نتیجه تاثیر و تاثرى است که اجزاء ماده خارجى و اجزاء مرکب عصبى، در یکدیگر دارند، و وحدتى که از نفس مشاهده میشود، وحدت اجتماعى است نه وحدت حقیقى و واقعى.

رد ادله مادیین منکر تجرد روح

مؤلف: اما اینکه گفتند: (رشته‏هاى مختلف علوم با آن همه پیشرفت که کرده و به آن حد ازدقت که امروز رسیده، در تمامى فحص‏ها و جستجوهاى دقیقش، به هیچ خاصیت از خواص بدنى‏انسان نرسیده مگر آنکه در کنارش علت مادیش را هم پیدا کرده، دیگر خاصیتى بدون علت مادى‏نماند، تا بگوئى این اثر روح مجرد از ماده است)سخنى است‏حق و هیچ شکى در آن نیست، لکن‏این سخن حق، دلیل بر نبود نفس مجرد از ماده که برهان بر وجودش اقامه شده، نمیشود.

دلیلش هم خیلى روشن است، چون علوم طبیعى که قلمرو تاخت و تازش چهار دیوارى ماده‏و طبیعت است، تنها میتواند در این چهار دیوارى تاخت و تاز کند، مثلا خواص موضوع خود(ماده)را جستجو نموده احکامى که از سنخ آن است کشف و استخراج نماید، و یا خواص آلات وادوات مادى که براى تکمیل تجارب خود بکار مى‏برد بیان کند و اما اینکه در پشت این‏چهار دیوارى چه مى‏گذرد و آیا چیزى هست‏یا نه؟و اگر هست چه آثارى دارد؟در این باره نبایدهیچگونه دخل و تصرفى و اظهار نظرى بنماید نه نفیا و نه اثباتا.

چون نهایت چیزى که علوم مادى میتواند در باره پشت این دیوار بگوید این است که من‏چیزى ندیدم، و درست هم گفته چون نباید ببیند، و این ندیدن دلیل بر نبودن چیزى نیست، (وبه همین دلیل اگر علوم مادى هزار برابر آنچه هست‏بشود، باز در چهار دیوارى ماده است)و درداخل این چهار دیوارى هیچ موجود غیر مادى و خارج از سنخ ماده و حکم طبیعت، نیست تا اوببیند.

و اگر مادیین پا از گلیم خود بیرون آورده، بخود جرات داده‏اند که چنین آسان مجردات رامنکر شوند علتش این است که خیال کرده‏اند کسانیکه نفس مجرد را اثبات کرده‏اند، از ناآگاهى وبى بضاعتى بوده، به آثارى از زندگى که در حقیقت وظائف مادى اعضاى بدن است‏برخورده‏اند، وچون نتوانسته‏اند با قواعد علمى توجیهش کنند، از روى ناچارى آن را به موجودى ماوراى ماده‏نسبت داده‏اند و آن موجود مجرد فرضى را حلال همه مشکلات خود قرار داده‏اند.

و معلوم است که این حلال مشکلات به درد همان روزهائى میخورده که علم از توجیه آن‏خواص و آثار عاجز بوده و اما امروز که علم به علل طبیعى هر اثر و خاصیتى پى برده، دیگر نبایدبدان وقعى نهاد، نظیر این خیال را در باب اثبات صانع هم کرده‏اند.

و این اشتباه فاسدى است، براى اینکه قائلین به تجرد نفس، تجرد آن را از این راه اثبات‏نکرده‏اند و چنان نبوده که آنچه از آثار و افعال بدنى که علتش ظاهر بوده به بدن نسبت دهند، وآنچه که به علت مادیش پى نبرده‏اند به نفس مستند کنند، بلکه تمامى آثار و خواص بدنى را به علل‏بدنى نسبت میدهند، چیزیکه هست‏به بدن نسبت میدهند بدون واسطه، و به نفس هم نسبت میدهند، اما بواسطه بدن، و آثارى را مستقیما به نفس نسبت میدهند که نمیشود به بدن نسبت داد، مانند علم‏آدمى به خودش و اینکه دائما خودش را مى‏بیند، که بیانش گذشت.

و اما اینکه گفتند: (بلکه از آنجا که مرکز اعصاب مجموعه‏اى است که توارد ادراکات در آن‏بسیار سریع انجام میشود و لذا هیچ آنى از آن غافل نمى‏مانیم الخ، سخنى است که معناى درستى‏ندارد و شهودى که از نفس خود داریم، به هیچ وجه با آن منطبق نیست).

مثل اینکه آقایان از شهود نفسانى خود غفلت کرده و رشته سخن را از آنجا به جاى دیگربرده‏اند، به واردات فکرى و مشهودات حسى برده‏اند، که پشت‏سر هم به دماغ وارد میشود و به‏بحث از آثار این توالى و توارد پرداخته‏اند.

من نمى‏فهمم چه ربطى میان آنچه ما اثبات مى‏کنیم و آنچه آنان نفى مى‏کنند هست؟اگرامورى پشت‏سر هم و بسیار زیاد که واقعا هم زیاد و متعدد است، فرض بشود این امور بسیار زیادچگونه میتواند یک واحد را تشکیل دهد بنام(من و یا تو)؟علاوه این امور بسیار زیاد که‏عبارت است از ادراکات وارده در مرکز اعصاب، همه امور مادى هستند و دیگر ماوراى خود، غیر از خود چیزى نیستند، و اگر آن امر(من)که همیشه جلو شعور ما حاضر و مشهود است ویکى هم هست، عین این ادراکات بسیار باشد، پس چرا ما آن را بسیار نمى‏بینیم و چرا تنها آن امرواحد(من)را مى‏بینیم و غیر آن را نمى‏بینیم؟ این وحدت که در آن امر براى ما مشهود و غیر قابل‏انکار است از کجا آمد؟.

و اما پاسخى که آقایان از این پرسش داده و گفتند: وحدت، وحدت اجتماعى است، کلامى‏است که به شوخى بیشتر شباهت دارد تا به جدى براى اینکه واحد اجتماعى وحدتش واقعى وحقیقى نیست، بلکه آنچه حقیقت و واقعیت دارد، کثرت آن است، و اما وحدتش یا وحدتى است‏حسى، مانند خانه واحد و خط واحد، و یا وحدتى است‏خیالى، مانند ملت واحد و امثال آن، نه‏وحدت واقعى، چون خط از هزاران نقطه و خانه از هزاران خشت و ملت از هزاران فرد تشکیل‏شده است.

و آنچه ما در باره‏اش صحبت مى‏کنیم، این است که ادراکات بسیار که در واقع هم بسیارندبراى صاحب شعور یک شعور واقعى باشند، و در چنین فرض لازمه اینکه میگویند: این ادراکات‏فى نفسه متعدد و بسیارند، به هیچ وجه سر از وحدت در نمى‏آورد و فرض اینجا است که در کنار این‏شعورها و ادراکات کس دیگرى نیست که این ادراکهاى بسیار را یکى ببیند، بلکه به گفته شما خوداین ادراکهاى بسیار است که خود را یکى مى‏بیند(بخلاف نظریه ما که این اشکالها بدان متوجه‏نیست، ما در وراى این ادراکات، نفسى مجرد از ماده قائلیم که سراپاى بدن و سلسله اعصاب وبافته‏هاى مغزى و حواس ظاهرى و باطنى، همه و همه ابزار و وسائل و وسائط کار او هستند، واو در این چار دیوارى بدن نیست، بلکه تنها ارتباط و علاقه‏اى باین بدن دارد).

و اگر بگویند: آن چیزیکه در ساختمان بدنى من(من)را درک مى‏کند، جزئى از مغز است‏که ادراکهاى بسیار را بصورت واحد(من)درک مى‏کند نه سلسله اعصاب، در جواب میگوئیم: بازاشکال بحال خود باقى است، زیرا فرض این بود که این جزء از مغز عینا خود همان ادراکهاى‏بسیار و پشت‏سر هم است نه اینکه در یک طرف مغز سر، جزئى باشد که قوه درکش متعلق باین‏ادراکهاى بسیار شود، آنطور که قواى حسى بمعلومات خارجى تعلق مى‏گیرد، آنگاه از آن معلومات‏صورت‏هائى حسى انتزاع مى‏کند(دقت فرمائید).

سؤال دیگرى که در باره این امر مشهود و فراموش نشدنى(من)هست و جوابش هم همان‏جوابى است که در باره وحدت آن از دو طرف گفته شده، اینستکه این امرى که به نظر شما مادى‏است‏با اینکه ماده ثبات ندارد و دائما در تحول است و انقسام مى‏پذیرد، ثبات و بساطت‏خود رااز کجا آورد؟نه فرض اول شما میتواند جوابگوى آن باشد و نه فرض دوم.

علاوه بر اینکه فرض دوم شما هم در پاسخ از سؤال قبلى - یعنى این سؤال که چگونه‏ادراک‏هاى متوالى و پشت‏سر هم با شعور دماغى بصورت وحدت درک شود - و هم از این سؤال‏ما که چرا(من)تحول و انقسام نمى‏پذیرد فرض غیر درستى است آخر دماغ و قوه‏اى که در آن‏است و شعورى که دارد و معلوماتى که در آن است، با اینکه همه امورى مادى هستند، و ماده ومادى کثرت و تغیر و انقسام مى‏پذیرد، چطور همواره بصورت امرى که هیچیک از این اوصاف راندارد، حاضر نزد ما است؟با اینکه در زیر استخوان جمجمه ما، جز ماده و مادى چیز دیگرى‏نیست؟

و اما اینکه گفتند: (بلکه این حس ما است که در اثر سرعت واردات ادراکى امر برایش‏مشتبه میشود و کثیر را واحد و متغیر را ثابت و متجزى را بسیط درک مى‏کند)، نیز غلطى است‏واضح، براى اینکه اشتباه خود یکى از امور نسبى است که با مقایسه و نسبت صورت مى‏گیرد، نه‏از امور نفسى و واقعى، چون اشتباه هم هر قدر غلط باشد، براى خودش حقیقت و واقعیت است، مثلا وقتى ما اجرام بسیار بزرگ آسمان را ریز و کوچک و بصورت نقطه‏هائى سفید مى‏بینیم وبراهین علمى به ما مى‏فهماند که در این دید خود اشتباه کرده‏ایم و همچنین اگر شعله آتش‏گردان رادائره مى‏بینیم، و اشتباهات دیگرى که حس ما مى‏کند، وقتى اشتباه است که آنچه را در درک خودداریم، با آنچه که در خارج هست‏بسنجیم، آنوقت مى‏فهمیم که آنچه در درک ما هست در خارج‏نیست، این را میگوئیم اشتباه، و اما آنچه که در درک ما هست‏خودش اشتباه نیست، به شهادت‏اینکه بعد از علم به اینکه اجرام آسمانى به قدر کره زمین ما و یا هزاران برابر آن است، باز هم ماآنها را بصورت نقطه‏هائى نورانى میبینیم و باز هم شعله آتشگردان را بصورت دائره میبینیم پس دراینکه آن جرم آسمان در دید ما نقطه است و آن شعله دائره است، اشتباهى نیست، بلکه اشتباه‏خواندنش، اشتباه و غلط است.

و مسئله مورد بحث ما از همین قبیل است، چه وقتى حواس ما و قواى مدرکه ما امور بسیارو امور متغیر و امور متجزى را بصورت واحد و ثابت و بسیط درک کند، این قواى مدرکه ما، دردرک خود اشتباه کرده، براى اینکه وقتى معلوم او را با همان معلوم در خارج مقایسه مى‏کنیم، مى‏بینیم با هم تطبیق نمى‏کند، آنوقت میگوئیم اشتباه کرده، و اما اینکه معلوم او براى او واحد وثابت و بسیط است که دروغ نیست و گفتگوى ما در همین معلوم است، از شما مى‏پرسیم: این‏معلوم فراموش نشدنى ما(من)چیست؟مادى است؟یا مجرد؟اگر مادى است پس چرا واحد وثابت و بسیط است و چگونه یک امرى که هیچگونه آثار مادیت و اوصاف آن را ندارد در زیرجمجمه ما جا گرفته و هرگز هم فراموش نمیشود؟و اگر مجرد است که ما هم همین را مى‏گفتیم.

پس از مجموع آنچه گفته شد، این معنا روشن گردید: که دلیل مادیین از آنجا که از راه حس‏و تجربه و در چهار دیوارى ماده است، بیش از عدم وجدان(نیافتن)را اثبات نمى‏کند، ولى‏خواسته‏اند با مغالطه و رنگ‏آمیزى عدم وجدان را به جاى عدم وجود(نبودن)جا بزنند، ساده‏تربگویم دلیلشان تنها این را اثبات کرد که ما موجودى مجرد نیافتیم، ولى خودشان ادعا کردند: که‏موجود مجرد نیست، در حالیکه نیافتن دلیل بر نبودن نیست.

و آن تصویرى که براى جا زدن(نیافتن)بجاى(نبودن)کردند، تصویرى بود فاسد که نه بااصول مادیت که نزد خودشان مسلم و به حس و تجربه رسیده است، جور در مى‏آید و نه با واقع‏امر.

آنچه که علماى روانکار و عصر جدید در نفى تجرد روح فرض کرده‏اند

2- و اما آنچه که علماى روانکاو عصر جدید در نفى تجرد نفس فرض کرده‏اند، این‏است که نفس عبارت است از حالت متحدى که از تاثیر و تاثر حالات روحى پدید مى‏آید، چون‏آدمى داراى ادراک بوسیله اعضاى بدن هست، داراى اراده هم هست، خوشنودى و محبت هم‏دارد، کراهت و بغض نیز دارد، و از این قبیل حالات در آدمى بسیار است که وقتى دست‏به دست‏هم میدهند و این، آن را و آن، این را تعدیل مى‏کند و خلاصه در یکدیگر اثر مى‏گذارند، نتیجه‏اش‏این میشود که حالتى متحد پدید مى‏آید که از آن تعبیر مى‏کنیم به(من).

در پاسخ اینان میگوئیم: بحث ما در این نبود، و ما حق نداریم جلوى تئوریها و فرضیه‏هاى‏شما را بگیریم، چون اهل هر دانشى حق دارد فرضیه‏هائى براى خود فرض کند و آن را زیر بناى‏دانش خود قرار دهد(اگر دیوارى که روى آن پى چید بالا رفت‏به صحت فرضیه خود ایمان پیداکند و اگر دیوارش فرو ریخت، یک فرضیه دیگرى درست کند).

گفتگوى ما در یک مسئله خارجى و واقعى بود که یا باید گفت هست، یا نیست نه اینکه‏یکى وجودش را فرض کند و یکى نبودش را، بحث ما بحثى فلسفى است که موضوعش هستى‏است در باره انسان بحث مى‏کنیم که آیا همین بدن مادى است‏یا چیز دیگرى ماوراى ماده است.

3- جمعى دیگر از منکرین تجرد نفس، البته از کسانیکه معتقد به مبدا و معادند در توجیه‏انکار خود گفته‏اند: آنچه از علوم، مربوط به زندگى انسان، چون فیزیولوژى و تشریح بر مى‏آید، این‏است که آثار و خواص روحى انسان مستند هستند به جرثومه‏هاى حیات، یعنى سلولهائى که اصل‏در حیات انسان و حیوانند و حیات انسان بستگى به آنها دارد، پس روح یک اثر و خاصیت‏مخصوصى است که در این سلولها هست.

و تازه این سلولها داراى ارواح متعددى هستند، پس آن حقیقتى که در انسان هست و باکلمه(من)از آن حکایت مى‏کند، عبارت است از مجموعه‏اى از ارواح بیشمار که بصورت اتحادو اجتماع در آمده و معلوم است که این کیفیت‏هاى زندگى و این خواص روحى، با مردن آدمى ویا به عبارتى با مردن سلولها، همه از بین مى‏رود و دیگر از انسان چیزى باقى نمى‏ماند.

بنا بر این دیگر معنا ندارد بگوئیم: بعد از فناى بدن و انحلال ترکیب آن، روح مجرد او باقى‏میماند، چیزیکه هست از آنجائیکه اصول و جرثومه‏هائیکه تاکنون با پیشرفت علوم کشف شده، کافى نیست که بشر را به رموز زندگى آشنا سازد و آن رموز را برایش کشف کند، لذا چاره‏اى‏نداریم جز اینکه بگوئیم: علل طبیعى نمیتواند روح و زندگى درست کند و مثلا از خاک مرده‏موجودى زنده بسازد، عجالتا پیدایش زندگى را معلول موجودى دیگر، یعنى موجودى‏ماوراء الطبیعه بدانیم.

و اما استدلال بر تجرد نفس از جهت عقل بتنهائى و بدون آوردن شاهدى علمى، استدلالى‏است غیر قابل قبول که علوم امروز گوشش بدهکار آن نیست، چون علوم امروزى تنها و تنها برحس و تجربه تکیه دارد و ادله عقلى محض را ارجى نمى‏نهد(دقت فرمائید).

مؤلف: خواننده عزیز مسلما توجه دارد که عین آن اشکالهائى که بر ادله مادیین واردکردیم، بر دلیلى که این طائفه براى خود تراشیده‏اند نیز وارد است‏باضافه این خدشه‏ها که اولااگر اصول علمى که تاکنون کشف شده، نتوانسته حقیقت روح و زندگى را بیان کند، دلیل نمیشودبر اینکه بعدها هم تا ابد نتواند آن را کشف کند، و نیز دلیل نمیشود بر اینکه خواص روحى(که شماآنرا مستند به جرثومه حیات میدانید)در واقع مستند به علل مادى که تاکنون دست علم ما بدان‏نرسیده نبوده باشد، پس کلام شما مغالطه است که علم بعدم را بدون هیچ دلیلى بجاى عدم علم جازده‏اید.

و ثانیا استناد بعضى از حوادث عالم - یعنى حوادث مادى - به ماده و استناد بعضى‏دیگر - یعنى حوادث و خواص زندگى - به ماوراء طبیعت که خدایتعالى باشد مستلزم این است که‏براى ایجاد عالم، قائل به دو اصل باشیم، یکى مادى و یکى الهى و این حرف را نه دانشمندان‏مادى میپسندند و نه الهى و تمامى ادله توحید آن را باطل میکند.

ترجمه تفسیر المیزان جلد 1 صفحه 549 علامه سید محمد حسین طباطبایى


 نوشته شده توسط یک گمنام در سه شنبه 87/7/2 و ساعت 10:44 صبح | نظرات دیگران()

‌نصب برنامه‌های‌جانبی موبایل‌

قسمت اول

می‌خواهیم در طی چند مقاله به بررسی روش‌های نصب برنامه‌های جانبی روی تلفن همراه بپردازیم. برای شروع کار به سراغ یکی از متداول‌ترین روش‌های نصب برنامه‌های جانبی که همان نصب فایل‌های معروف SIS است، می‌رویم.

 

نصب فایلSIS 

فایل هایی با این پسوند از پرکاربردترین فایل های نصب برنامه های کاربردی در گوشی هایی با سیستم عامل سیمبین هستند. به وسیله هر کدام از دستگاه های ارتباط با گوشی، اعم از دستگاه کارت خوان، بلوتوث، اینفرارد یا کابل داده، می توانید فایل " name.sis (فایل برنامه با پسوند sis)" را به گوشی انتقال داده و سپس فایل مذکور را در گوشی باز کنید تا مراحل نصب آغاز شود.

در ابتدا از شما سؤال می‌شود که برنامه‌ای که می‌خواهید نصب کنید غیرقابل اعتماد است یا سازنده آن شناخته شده نیست و ثبت نشده است، آیا مطمئن هستید که می‌خواهید آن را نصب کنید؟ این پیغام به این علت است که سیستم عامل سیمبین کارایی این برنامه را به علت عدم ثبت آن به کاربر هشدار می‌دهد که ممکن است برنامه مخرب باشد. اگر فایل موردنظر را به درستی می‌شناسید گزینهYes  را انتخاب کنید.

در مرحله بعد نام برنامه موردنظر نشان داده می‌شود و در مورد نصب آن از شما سؤال می‌گردد که اگر مطمئن هستید،Yes را انتخاب کنید. در بعضی از برنامه‌ها که چند زبان را پشتیبانی می‌کنند، از شما سؤال می‌شود که می‌خواهید برنامه به چه زبانی نصب شود.

اتصال لپ تاپ و گوشی همراه

در قسمت بعد گزینه‌ای به نام Options وجود دارد که اگر برنامه دارای گواهینامه باشد با انتخاب View Certificate، می‌توانید آن را مشاهده کنید.

 از طریق View details جزئیات برنامه اعم از فرمت، نام، نسخه نرم افزار ، نوع، سایز، تولیدکننده و وضعیت را قبل از نصب مشاهده می‌کنید. با انتخاب گزینه Install به مرحله بعد خواهید رفت.

بعد از این مرحله باید حافظه‌ای را که می‌خواهید برنامه در آن قسمت نصب شود، مشخص کنید. قسمت اول Phone Memory یا حافظه داخلی گوشی است و قسمت دوم Memory Card یا حافظه خارجی است. توصیه می‌شود برای جلوگیری از اشغال شدن فضای حافظه داخلی، قسمت دوم یعنی کارت حافظه را انتخاب کنید.

 اگر فضای خالی برای نصب برنامه در حافظه‌ای که انتخاب کرده اید وجود داشته باشد، عملیات کپی کردن فایل‌های برنامه شروع خواهد شد و اگر فضای کافی موجود نباشد با پیغام خطای مبنی بر کمبود حافظه (Memory Low) مواجه خواهید شد.

توجه داشته باشید برای برنامه‌هایی که باید در حافظه داخلی گوشی نصب شوند، دیگر امکان انتخاب حافظه را نخواهید داشت و برنامه به صورت خودکار در حافظه داخلی گوشی کپی خواهد شد، که این بستگی به نوع کارایی برنامه و طراح آن در ساخت فایل SIS دارد. 

پس از نصب هر برنامه جانبی آیکون (Icon) مربوط به آن در Menu گوشی ظاهر می‌گردد ولی در گوشی‌های سری 60 از نسخه 3/2 به بعد آیکون برنامه در پوشه My Own در منو قرار می گیرد.

در گوشی های سری 60 ویرایش سوم سری E، قبل از اجرای فایل SIS، برنامه Manager گوشی را باز کنید و به قسمت تنظیمات آن بروید و مقدار قسمت (Software Installation را به All (not certified only تغییر دهید تا بتوانید برنامه‌های بدون گواهینامه را نصب کنید.

ممکن است هنگام نصب برنامه های جانبی گوشی های سری 60 ویرایش سوم پیغام خطای Certificate not supported را ملاحظه کنید. در این حالت تاریخ گوشی صحیح نیست و باید آن را به تاریخ روز تصحیح کنید.


 نوشته شده توسط یک گمنام در جمعه 87/6/22 و ساعت 1:6 صبح | نظرات دیگران()
<      1   2   3   4   5   >>   >
درباره خودم

خاطرات
یک گمنام
شهیدان از همان آغاز ،ساکنان بهشت عدن الهی بوده اند.

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 109
بازدید دیروز: 11
مجموع بازدیدها: 228926
جستجو در صفحه

لوگوی دوستان
خبر نامه
 
وضیعت من در یاهو