سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
[ و فرمود : ] آن که گفتن ندانم واگذارد ، به هلاکتجاى خود پاى درآرد . [نهج البلاغه]
 
امروز: دوشنبه 103 آذر 5


 نوشته شده توسط یک گمنام در چهارشنبه 87/8/1 و ساعت 2:0 صبح | نظرات دیگران()

 


 نوشته شده توسط یک گمنام در سه شنبه 87/7/30 و ساعت 2:0 صبح | نظرات دیگران()


 نوشته شده توسط یک گمنام در دوشنبه 87/7/29 و ساعت 3:0 صبح | نظرات دیگران()


 نوشته شده توسط یک گمنام در یکشنبه 87/7/28 و ساعت 3:0 عصر | نظرات دیگران()

آیا ظهور نزدیک است؟

 

چه خوشست بوی عشق از نفس نیازمندان         دل از انتظار خونین دهن از امید خندان

بنا بر نص صریح قرآن کریم، هنگامی که حضرت موسی(علیه السلام) بر آن شد که برای ملاقات و مناجات با پروردگار خویش آهنگ کوه طور نماید، قوم خویش(بنی اسراییل ) را فراخواند و آنان را وعده کرد که تا پایان سی روز آینده به سوی ایشان باز خواهد گشت و آنگاه که خداوند متعال ده روز دیگر بر آن سی روز افزود عده ای از بنی اسرائیل گفتند موسی (علیه السلام) خلف وعده کرده و این مسأله زمینه ساز فتنه سامری و گوساله پرستی قوم یهود گردید. (الأعراف/142)

با توجه به پیامها و عبرتهای موجود در آیه یاد شده باید گفت یکی از آفتها و آسیبهایی که می تواند به منزله یک تهدید برای نهضت انسان ساز و امید آفرین مهدویت به شمار رود مسأله "توقیت" یا تعیین وقت واقعه ظهور است.

 

به فراست می توان دریافت که مسأله "توقیت" اساسا بر خلاف فلسفه و مفهوم واقعی انتظار فرج است و ای بسا منتظران را سرخورده، دلسرد و ناامید سازد و یا اینکه در اصل اعتقاد ایشان به پدیده ظهور خدشه وارد آورد. چه آنکه وقتی گفته می شود ظهور در فلان زمان مشخص حتما واقع خواهد شد ولی در زمان وعده شده ظهور تحقق نپذیرد آنگاه فرد منتظر افزون بر اینکه ممکن است ایمان خویش را نسبت به اصل ظهور منجی از دست دهد سرشکسته، مأیوس و ناامید نیز خواهد شد. از سوی دیگر چنانچه گفته شود ظهور تا فلان زمان خاص به وقوع نخواهد پیوست آنگاه فرد منتظر به خیال اینکه هنوز تا زمان ظهور فرصت کافی در اختیار دارد تلاش خویش را برای دستیابی به آمادگی لازم برای واقعه ظهور فروخواهد گذاشت.
 این روزها در برخی از محافل دینی به نقل از مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی بهجت، (دامت برکاته) گفته می شود که ایشان در قبال سوالی مبنی بر بشارتهایی درباره ظهور فرموده اند که ظهور نزدیک است؛ آنقدر نزدیک که حتی افراد سالخورده نیز می توانند به درک واقعه ظهور حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه) امیدوار باشند.

بدینسان می توان گفت کارکرد حقیقی انتظار در عصر غیبت در گرو عدم تعیین وقت خاص برای واقعه ظهور می باشد.

از همین روست که در کثیری از روایات منقول از اهل بیت علیهم السلام، ادعای تعیین وقت ظهور برابر با "کذب" خوانده شده و شیعیان مأمور به تکذیب این مدعیان گردیده اند. چنانکه در توقیع مبارک امام زمان علیه السلام به "اسحاق بن یعقوب" آمده است:

 "... و اما ظهور الفرج فإنه إلی الله تعالی ذکره و کذب الوقّاتون"(3)

 (و اما آشکار شدن فرج وابسته به اراده حق تعالی است و وقت گزاران دروغزنانی بیش نیستند)

البته نهی از "توقیت" نباید منجر به این شود که شیعیان و منتظران، امر ظهور را پدیده ای دور از دسترس و مستقل از اراده خویش،که در آینده ای محتمل و نامعلوم به وقوع خواهد پیوست، بیانگارند. بلکه  باید با حفظ روحیه نشاط و امید، همواره ظهور را در چند قدمی خویش ببینند و این همان چیزی است که در برخی مجامع روایی و پاره ای از متون دینی بدان تصریح شده است چنانکه در دعای "عهد" آمده است:

"... اللهم اکشف هذه الغمة عن هذه الامة بحضوره و عجل لنا ظهوره انهم یرونه بعیدا و نریه قریبا"(4)

(پروردگارا! با حضور ولی و دوست خود اندوه را از دلهای این امت بزدای ودر ظهور وی شتاب کن (هرچند) دیگران ظهور حضرتش را دور می انگارند و لی ما آن را نزدیک می بینیم)

 

بنا بر آنچه گذشت گفتنی است این روزها در برخی از محافل دینی به نقل از مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی بهجت، (دامت برکاته) گفته می شود که ایشان در قبال سوالی مبنی بر بشارتهایی درباره ظهور فرموده اند که ظهور نزدیک است؛ آنقدر نزدیک که حتی افراد سالخورده نیز می توانند به درک واقعه ظهور حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه) امیدوار باشند. (این نقل قول را از زبان آیت الله ناصری از اینجا بشنوید).

راقم این سطور از یک سو در امین و ثقه بودن این علمای فرزانه ذره ای تردید ندارد. از سویی دیگر ظاهر این سخن ممکن است با پاره ای از احادیث منقول از اهل بیت علیهم السلام(روایتهایی که با عنوان "توقیت" شهرت یافته‌اند(5)) سازگار نیفتد بنابراین دیدگاه معقول و روی آورد منطقی در قبال مساله یاد شده چیست؟

 

به عقیده ما نمی توان و نباید از سر شتابزدگی و با اخذ موضع عجولانه، شأن و منزلت برخی از سرمایه ها و ذخیره های علمی و معنوی این کشور را زیر سوال برده آنها را در عداد وقت گزاران امر ظهور و مصادیقی برای این گونه روایتها به شمار آورد بلکه می بایست آنجا که سخنی چنین تامل برانگیز( آنهم به نقل از عالمی فرهیخته و دانشمند که خود بیش و پیش از ما بر اینگونه روایات اطلاع و اشراف کامل دارد) مطرح می شود تمام سعی و دقت خویش را در فهم صحیح مراد و مقصود گوینده به کار بندیم.
به فراست می توان دریافت که مسأله "توقیت" اساسا بر خلاف فلسفه و مفهوم واقعی انتظار فرج است و ای بسا منتظران را سرخورده، دلسرد و ناامید سازد و یا اینکه در اصل اعتقاد ایشان به پدیده ظهور خدشه وارد آورد.

و اما رهیافت معقول و پاسخ به سوال مزبور در گرو تقدیم چند مقدمه است:
یکم:

 همانگونه که غیبت بر دو گونه است: غبیت صغری و غیبت کبری؛ ظهور نیز بر دو گونه است: ظهور اصغر و ظهور اکبر.

منظور از ظهور اکبر همان فرج حقیقی و تحقق حکومت عدالت محور آخرین حجت خدا در دوران آخر الزمان است اما مراد از ظهور اصغر، تحقق پاره ای از نشانه های آخر الزمان نظیر رویدادهای اجتماعی همانند قیامها و جنگها، وبرخی حوادث طبیعی همچون زلزله، سیلابها، خسوف و کسوف غیر عادی، و نیز برخی نشانه های خاص می باشد که در برخی کتب مانند کتاب"عصر ظهور" تألیف عالم فرزانه آیت الله کوران به تفصیل تبیین و بررسی شده است.
دوم:

وقوع برخی از نشانه های یاد شده حتمی است بدین معنا که تا این نشانه ها تحقق نپذیرد ظهور واقع نخواهد شد. برخی نشانه ها نیز محتمل الوقوعند.
سوم:

هر یک از نشانه های یاد شده به تنهایی در حکم معدّات (6) و به منزله علت ناقصه (7) برای تحقق ظهور اکبر انگاشته می شوند اما اراده و فعل انسانها به عنوان جزء اخیر علت تامه (8)در تحقق ظهور اکبر نقشی سرنوشت ساز و تعیین کننده دارد لذا در شماری از روایات، یکی از وظایف خطیر منتظران در عصر غیبت دعا و استغاثه به محضر ربوبی به منظور تعجیل در امر فرج معرفی شده است؛ و حضرت حجت علیه السلام خود راز گشایش این مسأله را به ما آموخته اند آنجا که درتوقیع صادر شده از ناحیه حضرتش می فرمایند:

"... و اکثرو الدعا لتعجیل الفرج فإن ذلک فرجکم" (9)

(... تا می توانید برای تعجیل در فرج دعا کنید چرا که فرج شما همان است.)

 
نتیجه گیری:

قدر مسلم پاره ای از نشانه های ظهور در عصر حاضر تحقق یافته است. ظهور این نشانه ها(ظهور اصغر) نوید بخش قریب الوقوع بودن ظهور اکبر است لکن اراده و فعل آدمیان می تواند در کنار سایر اسباب، موجب تسریع و یا تاخیر آن گردد.

 

پایان بخش نوشتار حاضر تذکار این نکته است که:

توقیت یاد شده از ناحیه علمای اعلام آن توقیت معهود در روایات نیست چرا که آن توقیت، تعیین زمان خاص الخاص و وقت دقیق برای امر ظهور است و این نحوه توقیت از کلام این بزرگان استنباط نمی شود.

  شکوری 

                                                                                                       

پی نوشت ها:

1- بقره/214

2- با استفاده از مقاله"زمزمه های ظهور" نوشته شفیعی سروستانی

3- صدوق، محمدبن على بن الحسین، کمال‌‌الدین و تمام‌‌النعمة، ج‌‌2، ص‌‌483، ح‌‌4; طوسى، محمد بن الحسن، همان، ص‌‌176.

4- مفاتیح الجنان، دعای عهد

5- منظور روایتهایی است که مفاد کلی آنها این است که هر کس برای امر ظهور حضرت حجت عج الله تعالی فرجه الشریف وقتی تعیین کند دروغزنی بیش نیست از جمله : حضرت مهدی حجت بن الحسن (ع) به سفیر خود نوشتند: خدایت ارشاد کناد و ثابت دارد و نگهداریت فرماید: سئوال از منکرانی که از خاندان وپسرعموهای من می باشند کرده بودی بدانکه میان خدای عزوجل و میان کسی قرابتی نیست و هر کس مرا انکار کند از من نیست و راه او راه پسر نوح (ع) خواهد بود و اما راه عمویم جعفر و فرزندش راه برادران یوسف (ع) است و اما مالهای شما را ما نمی پذیریم مگر برای آنکه پاک شوید و هر که خواهد برساند و هر که خواهد ببرد و قطع کند و آنچه خدا به ما داده بهتر از آن چیزی است که به شما داده و اما ظهور فرج آن امرش با خدا است و وقت گذاران دروغ می گویند. (بحار ج 53 ص 3، یوم الخلاص ص 204). و یا روایت های دیگری چون:""کذب الوقاتون، انا اهل بیت لانوقت " و " کذب الوقاتون، کذب الوقاتون، کذب الوقاتون " در جای دیگری فرموده اند:خداوند  اراده کرده است که با وقت تعیین کنندگان، مخالفت ورزد: " والی اللهِ اَن یخالفَ وقتَ الموقّتین"  (اصول کافی جلد 1 صفحه 368 )  

6- اموری که زمینه ساز ظهور پدیده ای خاص می باشند.

7- در اصطلاح اهل فلسفه علت ناقصه، به شیء مؤثر در پیدایش معلول اطلاق می شود به عنوان مثال در پیدایش یک نهال مجموعه ای از عوامل با یکدیگر همکاری می کنند نظیر آب، خاک، نور خورشید، کود، باغبان و... هر یک از این عوامل به تنهایی در حکم علت ناقصه(علت تأثیر گذار) برای پیدایش معلول(نهال) به شمار می روند.

8-   اگر تحقق یک شیء مشروط به شرایطی چند باشد؛ در صورت تحقق مجموع آن شرایط اصطلاحا گفته می شود که علت "تامه" شد ه است و در این صورت پیدایش معلول ضروری و اجتناب ناپذیر خواهد بود. حکیمان بر این باورند که اراده در افعال آدمیان آخرین شرط ظهور فعل(جزء اخیر علت تامه) به شمار می رود. 

9-  مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج‌‌53، ص‌‌177


 نوشته شده توسط یک گمنام در شنبه 87/7/27 و ساعت 11:12 عصر | نظرات دیگران()


دوستان گرامی جهت بهره گیری بهتر از آدرس های زیر هم استفاده نمایید:
www.khaterat1387.parsiblog.com
www.nikanma.parsiblog.com
www.tarannomeshgh.wpb.ir
www.tarannomeshgh.iranblog.com


 نوشته شده توسط یک گمنام در شنبه 87/7/27 و ساعت 11:3 عصر | نظرات دیگران()

تلاش و فعالیت زن در منزل، نقش به‏سزایى در رشد و تکامل خانواده از نظر تربیتى، فرهنگى، اخلاقى و اقتصادى دارد. متأسفانه در گذشته تلاش زنان بر اثر تحقیر، ارزش و قیمتى نداشت. رسول خدا - ص - با توجه به نقش عمده و حیاتى زن در سعادت خانواده، به تلاش زن، چنان ارزش و قیمت داد که در ردیف ارزش و قیمت پیکار مجاهدان فى سبیل الله قرار گرفت؛ چنین نگاهى به ارزشمندى فعالیت زنان، حکایت از جایگاه والاى زنان در نزد خداوند سبحان و رسول برگزیده او دارد.

 
تلاش مردان براى خانواده، همپاى جهاد در راه خداست.

 کار و فعالیت مردان براى تأمین رفاه و رفع نیازمندى خانه با چنین نگاهى که همسرش رکن اصلى آن را تشکیل مى‏دهد، حکایت از جایگاه و ارزشمندى زن در آموزه‏هاى پیامبر گرامى ـ ص  - دارد.

 
رفتار نیکو و عادلانه با زنان

در زمان جاهلیت زنان بیشترین ستم را از ناحیه همسرانشان در خانواده تحمل مى‏کرده‏اند، تا جایى که در برخى قبیله‏ها، با دید تحقیرآمیز به زنان نگاه مى‏شد؛ عدالت و رفتار خوب با زنان چندان مفهوم نداشت، و مردان با زنان به عنوان «دارایى و اموال منقول و غیر منقول» نگاه مى‏کردند، و به خود حق مى‏دادند که هرگونه مى‏خواهند با آنها رفتار کنند. در شریعت نبوى، با این افکار غلط و اندیشه‏هاى باطل مبارزه شد، و از رفتار عادلانه در نظام خانواده سخن رفته است.

پیامبر اکرم - ص- خانواده را، که زن رکن مهم آن است، چنان ارزشمند مى‏داند که از تلاش مرد براى حفاظت و خدمت به خانواده به عنوان جهاد در راه خدا یاد کرده است.

در اسلام زنان توانستند در مکتب نبوى، جایگاه خوبى نسبت به رفتار عادلانه و انسانى، هم نسبت به خود و هم نسبت به دارایى و اموال خود، به دست آورند. رسول خدا - ص  - بهترین مردان را کسى دانسته که با همسرانش رفتار نیکو داشته باشد، و کسى را محبوب‏ترین فرد در نزد خداوند معرفى کرده است که نیکوترین رفتار را با خانواده‏اش داشته باشد. رسول خدا - ص- معیار خوبى مرد را، خوش رفتارى با همسر قرار داده است.

زن بهترین یار و پشتیبان

رسول خدا - ص - زنان را بهترین یاور و پشتیبان براى مردان دانسته و رفتار نیک را نسبت به آنان سفارش کرده و فرموده است: بد رفتارى انسانها با یاور خویش شایسته و پسندیده نیست.

 
پاس داشتن حرمت زنان

پاس داشتن حرمت و عفت زنان، در مکتب رسول خدا - صلى الله علیه و آله - امر حیاتى به شمار رفته و پیامبر فرموده است: نسبت به زنان مردم عفت ورزید، تا زنانتان عفیف و پاکدامن بمانند.

 
زن مایه خیر و برکت

بر خلاف سنت‏هاى خرافى گذشته که زنان را مایه شرارت و نکبت مى‏دانستند، رسول خدا - صلى الله علیه و آله - زن را مایه توانگرى و برکت خوانده است.

 

 دوست داشتنى بودن زن

زن در پاره‏اى از فرهنگ‏ها، موجود منفور به حساب مى‏آمد، ولى رسول خدا - ص - زن را چنان دوست داشتنى خوانده که از میان آنچه که در دنیا وجود دارد چیزى برای ایشان به پاى محبوبیت زن نمى‏رسد؛ چه آن که تنها بوى خوش توانسته است در کنار محبوبیت او قرار گیرد. از نظر عاطفى ، کرامت و شخصیت رابطه نزدیک با عنصر محبت دارد. در کلام پیامبر -ص- روى عنصر محبت زنان چنان تکیه شده است که مقدار و اندازه ایمان به خداوند سبحان را محبت زنان قرار داده است. بنابراین محبت، احترام و تکریم شخصیت زنان، جزء سیره و رفتار رسول خدا- ص- بوده است، و با الگو قرار دادن رفتار و آموزه هاى آن حضرت، کرامت و شخصیت زنان حفظ مى شود.
بهترین زنان، زنى مهربان است، در خانواده‏اش با حجاب، عفیف و عزیز، و در برابر شوهرش تسلیم، نرم و خوشخو می باشد؛ با آرایش و زینت و نمایش در برابر همسرش ظاهر شود، و زینتش را از غیر شوهرش مى‏پوشاند؛ به سخنان همسرش گوش دهد و فرمان برد.

بهترین و بدترین زنان

خداوند سبحان زن و مرد را موجود مختار آفریده، و پیامبرانش را براى هدایت و ارشاد هردو، فرستاده است. زن و مرد مى‏توانند راه هدایت و سعادت یا راه شقاوت و گمراهى رابرگزینند. لذا همان‏طور که مردان مى‏توانندبهترین و بدترین باشند؛ زنان نیز چنین هستند. از این رو زنان با همه جایگاه ارزشمندى که در آموزه‏هاى شریعت نبوى دارند، مى‏توانند با برگزیدن راه رشد و سعادت بهترین باشند، و نیز مى‏توانند با انتخاب راه شقاوت، بدترین باشند.

رسول گرامى - صلى الله علیه وآله - بهترین و بدترین زنان را معرفى کرده است که به عنوان نمونه، به چند مورد از سخنان آن حضرت اشاره مى‏شود:

الف - بهترین زنان

جابر یکى از اصحاب نامدار رسول خدا - ص  - مى‏گوید: در مجلس رسول خدا - ص - درباره فضیلت و برترى زنان صحبت مى‏کردیم، رسول خدا - ص - فرمود:« آیا مى‏خواهید که از بهترین زنان به شما خبر دهم؟» همه گفتند: « بله یا رسول الله!» حضرت فرمود: «بهترین زنان، زنى مهربان است، در خانواده‏اش با حجاب، عفیف و عزیز، و در برابر شوهرش تسلیم، نرم و خوشخو می باشد؛ با آرایش و زینت و نمایش در برابر همسرش ظاهر شود، و زینتش را از غیر شوهرش مى‏پوشاند؛ به سخنان همسرش گوش دهد و فرمان برد.

ب - بدترین زنان

خوب‏ترین زنان در کلام رسول خدا زنانى هستند با ویژگیهایی که ذکر شد، و بى گمان بدترین زنان، زنانى هستند که فاقد آن ویژگیها باشد. رسول خدا - ص - در جمعى از اصحابش چنین فرمود: «بدترین زنان شما، زنى است که در میان کسانش رام، نرم و مطیع است، ولى در برابر شوهرش، مغرور و گردن‏فراز. بدترین زنان، زن نازا و کینه‏توز است که در غیاب شوهرش از هیچ‏گونه رفتار زشتى که باعث جلوه‏گرى شود پروایى ندارد، ولى در برابر شوهرش همانند مرکب سرکشى است که حاضر به هیچ گونه بهره‏دهى نیست، و زنى که هیچ‏گونه عذرى را از همسرش نمى‏پذیرد، و از هیچ لغزش او نمى‏گذرد.»

 

نتیجه

بنابر آنچه گذشت به خوبى معلوم شد که زنان در مکتب حیات‏بخش حضرت محمد - صلى الله علیه و آله - در تمام عرصه‏هاى زندگى، از نگاه فکرى، فلسفى، حقوقى، فرهنگى، اجتماعى و خانوادگى در جایگاه طبیعى و ارزش‏هاى اصلى و فطرى خویش قرار گرفته‏اند؛ چنان که در عصر جاهلى زنان، موجود پست، و در ردیف حیوانات قرار گرفته و در حد اموال و اشیاء سقوط کرده بودند.

از مطالعه اسف‏بار زندگى زنان در گذشته و امروز به خوبى در مى‏یابیم که تنها راه نجات زنان، بازگشت به سوى خورشید شریعت تابناک حضرت محمد - صلى الله علیه وآله - است که مى‏تواند آنان را از گرداب خوارى و زندگى مرگ‏بار نجات دهد و به جایگاه طبیعى و انسانى‏شان رهنمون سازد، و زنان امروز، تنها در سایه آموزه‏هاى شریعت محمدى - صلى الله علیه و آله - مى‏توانند جایگاه اصلى‏شان را به دست آورند.

 

منبع: مجله فرهنگ جهاد


 نوشته شده توسط یک گمنام در شنبه 87/7/27 و ساعت 10:58 عصر | نظرات دیگران()

وعده ازدواج و بهانه شناخت خصوصیات رفتاری از مهمترین عواملی است که ارتباط بین دخترها و پسرها را در جامعه ما توجیه می کند. بخصوص دخترها که معمولاً با وعده ازدواج تن به دوستی می دهند.

اما جوان امروز در ارتباط با جنس مخالف خود به دنبال چیست؟ ازدواج، عاطفه، محبت، وقت کشی، عشق یا ...؟

روان شناسان معتقدند، میل و کشش به جنس مخالف از نظر فیزیولوژی یک نیاز طبیعی، فطری و روانی است. آنان می گویند در تمام فرهنگها و کشورها ، پسران و دختران در سن بلوغ اولین نگاه و گرایش را به سوی جنس مخالف ابراز می کنند. اما مرز این کشش در هر فرهنگی تعریف شده است، برای مثال در جوامع غربی و سایر جوامع غیر مسلمان ارتباط میان دو جنس مخالف به خود فرد سپرده شده و هر شکلی از این ارتباط مورد پذیرش جامعه و فرهنگ آن است. اما در کشورهای مسلمان و برخی فرهنگها این ارتباط محدود است و در مواردی به فضای سیاسی و اجتماعی جامعه بستگی دارد اما
رابطه دخترها و پسرها در جامعه ی ما چگونه است؟

در گذشته های نه چندان دور ارتباط بین پسرها و دخترها مانند امروز مورد توجه نبود. سن ازدواج پایین بود ارتباطات به شکل وسیع نبود، از این رو کنترل بیشتری بر جوانان صورت می گرفت، اما واقعیت این است که بسیاری از جوانان امروز در ارتباط های خود به ازدواج فکر نمی کنند، به اعتقاد جامعه شناسان در جامعه امروز وجود مسایل اقتصادی، نگاه دوگانه جامعه مدرن و سنتی، فراگیری اطلاعات و دانش و پدیده جهانی شدن که مبتنی بر ارزشهای دینی نیست،  احساس دو گانه ای را در این نسل پدیدار کرده است.

یک صاحبنظر در این باره می گوید: غرایز احساسی عاطفی و اخلاقی جوان برگرفته از فضیلت های نهفته در ذات اوست که با نکات متعالی و دستورات حیات بخش اسلامی می تواند مورد سنجش عمیق قرار گیرد. آنچه که جوان متهور و متحول امروز ایران طلب می کند، مسلماً آشفتگی ها و نابسامانی های غربی نیست. وظیفه ی والدین ، مربیان و مسئولان است که  در زمینه مسائل جوانان به خصوص ارتباط دختر و پسر، روح، فکر و اخلاق اجتماعی آنان را مدنظر قرار دهند و بر این محور که بسیار حساس و پیچیده است، برایشان تعیین تکلیف کنند. اگر فرهنگ ازدواج صحیح را به جوان آموزش ندهیم، غرایز جوانی او ممکن است رشته اخلاق را گسسته و او را به بیراهه بکشد.

اما آیا ارتباط بین دو جنس همیشه به پیوندهای عاطفی و صمیمانه منجر می شود؟ آیا این نوع ارتباط نمی تواند به زمینه های علمی، فرهنگی  و ... محدود باشد؟ یک صاحبنظر در این باره می گوید:

«از آنجا که در جامعه ما نگاه دوگانه ای نسبت به این مسئله وجود دارد، نتوانسته ایم به تعریف قابل قبولی در این باره برسیم به همین دلیل نوع نگاه به دو جنس مخالفی که کنار یکدیگر قرار می گیرند، عمدتاً با سوء ظن و سوء نیت همراه است و به معنای ناخوشایند موضوع یعنی دوست دختر و پسر تعبیر می شود. در حالی که می توان به جوانها آموزش داد که مباحثه و مکالمه با یک غیر همجنس در صورتی که بر محوری صحیح انجام گیرد، شاید حتی مزیت اخلاقی و اجتماعی و شخصیتی برای او و جامعه در برداشته باشد.»

 

چرا ارتباط ناسالم
برخی کارشناسان تربیتی تحلیل اینگونه رفتارها و تفکرات را به اِعمال محدودیت های غیر منطقی به جوانان نسبت می دهند و می گویند که وقتی جوان عرصه را بر خود تنگ ببیند و نتواند خود را از نظر عاطفی و اخلاقی با محیط تطبیق دهد و مربیان، معلمان و برنامه ریزان نهادهای آموزشی و تربیتی نیز نتوانند به احساسات و تمایلات منطقی و احساسی او پاسخ دهند، جوان سرخورده به اجتماع پناه می برد و سعی می کند چیزهایی را که طی سالهای زندگی از او دریغ شده است به هر ترتیب ممکن حتی با هنجارشکنی به دست آورد.

عده ای نیز تنگناهای اقتصادی ، گسترش ارتباطات، فردگرایی و بی تفاوتی به ارزش ها را دلیل این گونه رفتارهای اجتماعی می دانند و معتقدند این دلایل موجب شده بسیاری از جوانان امروزی نسبت به ازدواج دید مثبتی نداشته باشند و به نوعی از زیر مسئولیت تشکیل خانواده شانه خالی کنند. یک روان شناس در این باره می گوید:

«متأسفانه مشکلات مالی و تصویب قوانینی که به نوعی حقوق زنان را در جامعه تضمین می کند از عواملی است که موجب شده پسران زیر بار ازدواج نروند. از سوی دیگر بسیاری از جوانان در این زمانه ترجیح می دهند خوش باشند. از این رو به ازدواج با نگاه منفی می نگرند اما از آنجا که زن و مرد هر دو به هم نیازمندند و رفع نیازهای عاطفی و احساسی آنان در حال حاضر از طریق ازدواج به سختی امکان پذیر است، متأسفانه شاهد گسترش ارتباطات از نوع ناسالم هستیم.»

این روان شناس دلیل این گونه نگرش نسل جدید به ارزشها را بی توجهی مسئولان به نیازهای جوانان می داند و می گوید:

«از آنجا که در موقع بحران نتوانستیم مسائل روز را به موقع هنجاریابی کنیم اغلب جوانان امروزی این حق را برای خود قائل شده اند که به سوی رفتارهای فرد گرایانه گرایش یابند و هنجارهای اجتماعی را نادیده بگیرند.»

وی سوء رفتارها، اضمحلال اخلاقی، رواج بی بندوباری، پریشانی و بی ثباتی احساس و عواطف را از عواقب بی حد و حصر ارتباط جنس ها نام می برد و می گوید:

«اگر اینگونه ارتباطات به عادت تبدیل شود دیگر چیزی به نام هسته یا کانون خانواده شکل نخواهد گرفت. سن ازدواج بالا می رود، جنس ها نسبت به هم بی اعتماد و بی تفاوت می شوند و در نهایت خانواده ای شکل نمی گیرد و به این ترتیب شاهد گسترش بسیاری از مسایل رفتاری، ناهنجاری های اخلاقی و حتی بهداشتی در جامعه خواهیم بود. اینجاست که نقش کارشناسان علوم دینی و تربیتی در هنجاریابی و جایگزینی هنجارهای متعادل و مرام تربیتی صحیح و متعالی که مورد پذیرش خانواده، فرد و نهادهای اجتماعی باشد روز به روز آشکارتر می شود.

 

دیدگاه اسلام
به طور طبیعی زن و مرد به عنوان دو پیکره جامعه انسانی به زندگی مشترک با یکدیگر نیازمندند . در شرع نیز به پیوند میان این دو سفارش بسیار شده است، از این رو اخلاقی ترین، معنوی ترین و انسانی ترین جلوه پیوند زن و مرد در ازدواج تجلی پیدا می کند و هر نوع رابطه (جنسی) که خارج از قانون ازدواج باشد، مشکلات متعددی را از لحاظ اخلاقی، اجتماعی و فرهنگی به بار می آورد.

در جوامع غربی که پایه های اخلاق دینی و مذهبی سست و ضعیف است، رابطه زن و مرد از چارچوب قوانین و هنجارهای موجود تجاوز می کند . به طوری که ارتباط آزاد دختران و پسران به شکل طبیعی و غریزی جریان دارد و از اینجاست که ریشه های فساد اخلاقی شکل می گیرد و بنیاد اجتماعات بشری را متزلزل می کند.
اما اسلام چه حد و مرزی برای ارتباط بین زن و مرد قائل است؟
خداوند در قرآن می فرماید: زنان پلید برای مردان پلیدند و مردان پلید برای زنان پلید و زنان پاک برای مردان پاک هستند و مردان پاک برای زنان پاک . اینان از آنچه درباره ی ایشان می گویند برکنارند ، برای آنان آمرزش و روزی نیکو خواهد بود. ( نور / 26)

از دیدگاه اسلام ارتباط دوستانه و صمیمی میان دو جنس مخالف فقط در چارچوب ازدواج معنا دارد. البته حضور در اجتماع با رعایت موازین اسلامی و حفظ حجاب ظاهری و درونی در عرصه های علمی و مشارکت های اجتماعی قابل قبول است. اما خارج از این چارچوب برای ایجاد ارتباط ، اسلام ازدواج موقت یا دائم را توصیه می کند. از این رو در اسلام رابطه دوستی بین دختر و پسر معنا ندارد. اما به شرط رعایت ضوابط اسلامی منعی برای این ارتباط نیست و چه بسا اینگونه ارتباطات زمینه ساز دوستی های فکری ، معنوی و عقلی هم بشود.

اما وقتی جوانان تن به ازدواج دائم نمی دهند و جامعه قدرت پذیرش ازدواج موقت ، بخصوص در مورد دختران را ندارد، برای پاسخ به نیاز جوانان و سر و سامان دادن به رابطه دختر و پسران چه باید کرد؟

خداوند در این باره می فرماید : به مردان با ایمان بگو دیده فرو نهند و پاکدامنی ورزند که این برای آنها پاکیزه تر است ، زیرا خدا به آنچه می کنند آگاه است و به زنان با ایمان بگو که دیدگان خود را از هر نامحرمی فرو بندند و پاکدامنی ورزند و زیورهای خود را آشکار نگردانند مگر آنچه که از آن پیداست.... ( نور / 30 و 31 )

و در ادامه می فرماید : کسانی که وسیله ی زناشویی نمی یابند باید عفت ورزند تا خدا آنان را از فضل خویش بی نیاز گرداند... ( نور 33 )

اساس هر نظمی در جهان به نظم در رابطه دو جنس مخالف بر می گردد. اگر این نظم برقرار نشود جامعه به سوی انحطاط می رود. مشکل این است که ما در بسیاری از موارد بخصوص در مورد مسائل اقتصادی از غرب الگو گرفته ایم که این مورد موجب بسیاری از ناکامی های اقتصادی و فاصله طبقاتی و فقر در جامعه شده است، در حالی که اگر موازین الهی و اسلامی در جامعه پیاده شود، شاهد این بحرانها نیستیم. یک جوان وقتی عدالت اسلام را ببیند، خودش می خواهد روابط آزاد نداشته باشد و این قید را با طیب خاطر می پسندد. این یک اصل رهایی بخش است که نباید با جنس مخالف ، ناسالم برخورد کنیم. در عین حال جامعه نیز باید بسترسازی کند تا شرایط ازدواج دائم فراهم شود. اما در یک کلام برای حل بحران های اجتماعی ، راهی جز بازگشت به مبانی سنتی و سنت های اصیل دینی نداریم.


 نوشته شده توسط یک گمنام در شنبه 87/7/27 و ساعت 10:54 عصر | نظرات دیگران()

مردها با زن ها فرق دارند، آن ها آنقدر با هم تفاوت‌ دارند که‌ گاه‌ می ‌توان‌ گفت‌ اهل دو سیاره‌ متفاوت‌ هستند! اگر همین‌ موضوع‌ ساده‌ را به‌ خاطر داشته‌ باشیم، از سرزنش‌ کردن‌ همسر خود دست‌ می کشیم‌ و برای‌ درک‌ نیازها و خواسته‌های‌ او وقت‌ کافی‌ صرف‌ می‌ کنیم. به‌ جای‌ این که‌ اعمال‌ و رفتار و واکنش های‌ همسر خود را به‌ حساب‌ نقطه‌ ضعف‌ یا مشکلات‌ روانی‌ نیازمند اصلاح‌ و درمان‌ بگذاریم، می ‌توانیم‌ او را به‌ همان‌ شکلی‌ که‌ هست‌ دوست‌ بداریم.

مردها وغارهایشان‌

بدون‌ تردید مهمترین‌ و مفیدترین‌ اطلاعات‌ درباره‌ مریخی ها، برای‌ ونوسی ها، درک‌ کردن‌ مردها و غارهای‌ آنهاست؛ این‌ آگاهی‌ که‌ ممکن‌ است‌ مردی‌ زنش‌ را دوست‌ داشته‌ باشد و با این‌ حال‌ در مواقعی‌ نخواهد با او وقت‌ بگذراند، برای‌ بسیاری‌ از زن ها حیرت‌انگیز است‌ و معمولاً با طبیعت‌ آنان‌ بیگانه‌ است. وقتی‌ مردی‌ به‌ زن‌ خود عشق‌ می‌ ورزد، زن‌ می‌ خواهد با شوهرش‌ صرف‌ وقت‌ کند و احساساتش‌ را با او در میان‌ بگذارد. حتی‌ اگر زن‌ مضطرب‌ و در فشار باشد، نیاز دارد جزئیات‌ روزش‌ را با مردی‌ که‌ او را دوست‌ دارد در میان‌ بگذارد. برای‌ او صحبت‌ کردن‌ و در میان‌ گذاشتن‌ احساساتش‌ بسیار مفید است، زیرا این‌ کار ناراحتی ها و فشار کارهای‌ روزانه‌ را از روی‌ دوش‌ او برمی ‌دارد؛ ایجاد صمیمیت‌ می‌ کند و سببی‌ است‌ تا به‌ احساس‌ بهتر برسد.

برای‌ زن، ارتباط‌ برقرار کردن‌ با همسر و برخوردارشدن‌ از حمایت های‌ او، یکی‌ از امتیازات‌ مهم‌ در روابط‌ زناشویی‌ است. احساس‌ بسیار خوبی‌ است‌ که‌ بدانید کسی‌ که‌ از شما حمایت‌ می‌ کند، می‌ داند که‌ شما چه‌ حالی‌ دارید و در چه‌ شرایطی‌ به‌ سر می ‌برید. هرچه‌ یک‌ ونوسی‌ شوهرش‌ را بیشتر دوست‌ داشته‌ باشد، بیشتر می ‌خواهد احساساتش‌ را با او در میان‌ بگذارد. برای‌ زن‌ دلسرد کننده‌ و غم‌ انگیز است‌ که‌ مریخی‌ معبود او به‌ خانه‌ بیاید و حرفی‌ برای‌ گفتن‌ نداشته‌ باشد. گاه‌ زن‌ از شوهرش‌ می ‌پرسد که‌ آیا از چیزی‌ ناراحت‌ است، و او جواب‌ می ‌دهد: چیز مهمی‌ نیست. زن‌ متوجه‌ نیست‌ که‌ شوهرش‌ به‌ غار خود پناه‌ برده‌ و در واقع‌ می ‌گوید: می ‌خواهم‌ لحظه ‌ای‌ تنها باشم. ترجیح‌ می‌ دهم‌ حالا حرف‌ نزنم. بعداً از غار بیرون‌ می ‌آیم.

زن ها درک‌ نمی کنند که‌ مردها از سیاره‌ مریخ‌ آمده‌اند و نمی‌ توانند موضوع‌ را شخصی‌ قلمداد نکنند. زن‌ به‌ اشتباه‌ گمان‌ می ‌کند که‌ شوهرش‌ او را دوست‌ ندارد و به‌ همین‌ دلیل‌ است‌ که‌ احساسات‌ خود را با او در میان‌ نمی ‌گذارد.

درک‌ کردن‌ و پذیرفتن‌ زمان‌ غار مرد برای‌ هر زنی‌ که‌ با مردی‌ زندگی‌ می ‌کند یا روزی‌ قصد ازدواج‌ با او را دارد، ضروری‌ است. شاید این‌ به‌ نظر کاری‌ دشوار برسد، اما نمونه‌های‌ زیر احتمالاً به‌ ساده‌ترشدن‌ مسئله‌ کمک‌ می ‌کند.

لورا به‌ بینشی‌ عالی‌ دست‌ یافته‌ بود: پذیرفتن‌ این که‌ همسرم‌ به‌ اقامت‌ در غار نیاز دارد، نه‌ تنها آرامشی‌ به‌ زندگی‌ ما بخشیده، بلکه‌ سبب‌ شده‌ که‌ به‌ نکته‌ مهمی‌ درباره‌ خودم‌ پی‌ ببرم. وقتی‌ به‌ او اجازه‌ دادم‌ که‌ در آن‌ مواقع‌ به‌ خودش‌ بپردازد، این‌ به‌ من‌ هم‌ امکان‌ داد که‌ به‌ خودم‌ برسم. حالا وقتی‌ از سر کار به‌ خانه‌ می‌ آیم، به‌ جای‌ اینکه‌ با عجله‌ به‌ سراغ‌ کارهای‌ خانه‌ بروم‌ تا در نقش‌ همسری‌ مهربان‌ ظاهر شوم، وقتی‌ را صرف‌ خودم‌ می ‌کنم. با خود گفتم‌ اگر او می‌ تواند چنین‌ کاری‌ بکند، چرا من‌ نتوانم؟

گرچه‌ غار من‌ با غار او فرق دارد، ولی‌ این‌ زمانی‌ است‌ که‌ ویژه‌ من‌ است‌ و از آن‌ ِهیچ‌ کس دیگری‌ نیست. در حالی‌ که‌ او مجله‌ می ‌خواند یا تلویزیون‌ تماشا می ‌کند، من‌ ترجیح‌ می‌ دهم‌ کمی‌ قدم‌ بزنم‌ یا به‌ گل های‌ باغچه‌ رسیدگی‌ کنم. این‌ هم‌ غار من‌ است. در واقع‌ وقتی‌ به‌ او امکان‌ دادم‌ که‌ در غارش‌ با خود خلوت‌ کند، به تدریج‌ آنچه‌ را همیشه‌ احتیاج‌ داشتم‌ و به‌ آن‌ نمی ‌رسیدم، ارزانی‌ خود کردم.

... اما من‌ هنوز یک‌ ونوسی‌ هستم. وقتی‌ از غار بیرون‌ می ‌آیم، دوست‌ دارم‌ که‌ حرف‌ بزنم‌ و او حالا به‌ حرف هایم‌ گوش‌ می ‌دهد.

بازگشت‌ازغار

تام‌ می ‌گفت: سی‌ و شش‌ سال‌ است‌ که‌ ازدواج‌ کرده‌ام. همیشه‌ فکر می‌کردم‌ اشکالی‌ در کار من‌ وجود دارد. وقتی‌ فهمیدم‌ که‌ سایر مردها هم‌ برای‌ خود غاری‌ دارند، گریه ‌ام‌ گرفت. فکر کرده‌ بودم‌ هرگز نمی‌ توانم‌ زنی‌ را دوست‌ داشته‌ باشم. همیشه‌ از این‌ نظر در برخورد با زنم‌ ناامید بودم. سعی‌ می‌ کردم‌ همسری‌ با توجه‌ و علاقه مند باشم، اما در درون‌ چنین‌ احساسی‌ نداشتم؛ هیچکس‌ به‌ من‌ نگفته‌ بود که‌ می ‌توانم‌ در مواقعی‌ به‌ درون‌ غار خود بروم‌ و این‌ اشکالی‌ ندارد.

حالا وقتی‌ احساس‌ گرما و صمیمیت‌ نمی‌ کنم، دست‌ از تلاش‌ برمی‌ دارم، و به‌ جای‌ آن‌ به‌ کاری‌ که‌ دوست‌ دارم‌ می ‌پردازم. بسیاری‌ از اوقات‌ صرفاً چرتی‌ می ‌زنم‌ یا با یکی‌ از دوستانم‌ به‌ سینما می‌ روم. روز بعد طلسم‌ می‌ شکند و من‌ دوباره‌ دوستدار و علاقه مند همسرم‌ می‌ شوم. وقتی‌ گوشه‌ عزلت‌ می ‌گیرم، او احساس‌ ناراحتی‌ نمی‌ کند. این‌ خیال‌ مرا آسوده‌ می ‌کند.

بسیار خوشحالم، با آنکه‌ زنم‌ به‌ غار رفتن‌ مرا دوست‌ ندارد، مرا درک‌ می‌ کند. پس‌ از آنکه‌ مدتی‌ به‌ درون‌ غار رفتم، می‌ دانم‌ که‌ پس‌ از مراجعت، لازم‌ است‌ کار خاصی‌ برای‌ همسرم‌ انجام‌ دهم‌ و به‌ او محبت‌ کنم. اگر چند روزی‌ در غار باقی‌ مانده‌ باشم، برایش‌ شاخه‌ گلی‌ می ‌آورم‌ یا آشپزخانه‌ را تمیز می ‌کنم. انجام‌ دادن‌ کارهای‌ ساده‌ و کوچک‌ تفاوت‌ بزرگی‌ ایجاد می‌ کند و او می‌ فهمد که‌ من‌ هنوز هم دوستش دارم.

غارهای ‌پرنده‌

لی‌ نت‌ می ‌گفت: سابقاً وقتی‌ کریس‌ به‌ سر کارش‌ می‌ رفت، ناراحت‌ می‌ شدم. تعطیل‌ آخر هفته‌ خوبی‌ را با هم‌ می‌ گذراندیم‌ ولی او صبح‌ روز اول‌ هفته‌ می‌ گذاشت‌ و می‌ رفت! از آن‌ جهت‌ دلگیر بودم، زیرا گمان‌ می ‌کردم‌ کارش‌ را بیش‌ از من‌ دوست‌ دارد. هنوز نرفته، دلم‌ برایش‌ تنگ‌ می‌ شد. من‌ اندوهگین‌ بودم، اما او خوشحال‌ بود. نمی‌ دانستم‌ که‌ چرا نمی‌ خواهد وقت‌ بیشتری‌ را با من‌ صرف‌ کند.

وقتی‌ آموختم‌ که‌ مریخی ها نیاز دارند که‌ با خودشان‌ تنها و مستقل‌ باشند و ماجراجویی‌ کنند، فهمیدم‌ که‌ پروازش‌ با هواپیما، در واقع‌ راهی‌ برای‌ رفتن‌ به‌ درون‌ غار بود، به‌ غاری‌ پرنده. حالا هر وقت‌ از ترک‌ کردن‌ من‌ خوشحال‌ می‌ شود، می ‌دانم‌ خوشحالیش‌ به‌ دلیل‌ ترک‌ من‌ نیست. از آن‌ است‌ که‌ تن‌ به‌ ماجراجویی‌ می‌ دهد؛ و من‌ به‌ جای‌ این که‌ وقتی‌ دو- سه‌ روزی‌ در خانه نیست، ناراحت‌ باشم، خوشحال‌ می‌ شوم‌ که‌ دوران‌ درون‌ غارش را می‌ گذراند تا مجدداً با تمام‌ وجود در اختیار من‌ باشد.

مریخی ها و ونوسی ها درعشق، دکتر جان‌گری، برگردان‌ مهدی‌ قراچه ‌داغی


 نوشته شده توسط یک گمنام در شنبه 87/7/27 و ساعت 10:40 عصر | نظرات دیگران()

 

رسیدن به آرامش و درک زندگی پاک، یکی از مهم‌ترین اهداف آفرینش انسان است. خدای رحمان به ما عقل و چشم و گوش و مهم‌تر از همه ، پیام‏هایش را عنایت فرمود تا « آرامش و زندگی پاک » را تجربه کنیم:

«ألا بذکر الله تطمئن القلوب». (1)

بدون خدا، زندگی رنجی است بی پایان ، « وَ مَنْ أعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَه ضَنْکاًً». (2)

«کسانی که به خدا ایمان آورده و ایمان خود را به ظلم نیالوده‌اند ، دارای ایمنی و مصونیتند و آنان هدایت یافتگان واقعی هستند» (3)

بنیامین راش، پدر روان‌پزشکی آمریکا می‌گوید: « دین آن قدر برای پرورش و سلامت روح آدمی ‏اهمیت دارد که هوا برای تنفس». (4)

یونگ، روانکاو می‌گوید: «در مورد بیماران روحی که از 35 سال به بالا داشتند ، حتی یک نفر یافت نمی‏شود که مشکل روانی او در آخرین مرحله تحلیل، به ایمان مذهبی مربوط نگردد و بهتر است بگوییم که هر فرد از آنان، به علت فقدان آن چه که دین  به اشخاص می‏دهد ، بیمار شده‏اند و هیچ کس از آن ها که نظر دینی و مذهبی خویش را باز نیافتند ، واقعاً درمان نشده‏اند». (5)

امام علی علیه السلام می‌فرماید: « تقوا، داروی بیماری دل‏های شما و شفای مرض بدن‏های شماست». (6)

امام کاظم علیه السلام می‌فرماید: « لقمان به پسرش گفت: دنیا ، دریای ژرفی است که افراد بسیاری در آن غرق شده‏اند و تقوا و پرهیزکاری، کشتی توست. آن کشتی‌ای که آکنده از ایمان باشد ، بادبان‏های آن، توکل به خدا و پاس‌دارش، عقل و ناخدایش، علم و فرمان آن، بردباری و تحمل است». (7)

زندگی، قانون دارد. خوشبختی، با فهم و رعایت قانون زندگی و سیه‌روزی، با نادیده انگاشتن قانون زندگی، حاصل می‌شود.

موفقیت‏ها به بخت و اقبال وابسته نیست، بلکه زندگی پاک را با احترام به قوانین، می‌توان در آغوش کشید.

جوانان، دانشجویان و استادان بزرگوار، باید بدانند که دنیای بی‌خدای امروز، برای کسب موفقیت کامل و آرامش واقعی، حرف زیادی ندارد و طی دو یا سه قرن گذشته ، برخی از دانشمندان تربیتی و روان‌شناسان غربی توانسته‏اند به برخی از قوانین آن – به گونه‌ای ناقص – پی ببرند اما (قرآن و عترت)، ???? سال قبل، آن هم با رعایت همه عرصه‏های زندگی و باور به سرای ابدی، دقیق‌ترین قواعد را برای درک یک زندگی پاک، بیان کردند ، « من عمل صالحاً من ذکر و أنثی فهو مؤمن فلنحیینه حیاه طیبه». (8)

اینک برای این که دچار « روابط و دوستی‏های ویران‌گر» نشویم ، چند قاعده را به اختصار بیان می‌کنیم که در این مقاله به اولبن مورد  که تقویت اراده است می پردازیم :

 

1 -  تقویت اراده در انجام برنامه‏ها

شخص با اراده کسی است که وقتی درباره ی کاری، به خوبی تأمل کرد و آن را نافع دانست، تصمیم به انجام آن می‏گیرد و با فعالیت و ثبات قدم، آن را به اجرا در می‏آورد (9) و در مقابل، فرد سست اراده ، با کمترین مشکلی، از انجام دادن کار، دلسرد شده ، دست از تلاش برمی‏دارد.

شخص با اراده، کسی است که دارای هدفی معقول است و تا موقعی که به آن نرسیده، از تعقیب آن باز نمی‏ایستد و مشکلات و موانع روانی یا مادی، به اراده و عزم او لطمه نمی‏زند و از پیشرفتش، جلوگیری نمی‏کند.

کسی که اراده‌ای قوی دارد ، آن چه را خواسته است، با کوشش و ثبات قدم، به دست می‏آورد. شخص با اراده، کسی است که دارای هدفی معقول است و تا موقعی که به آن نرسیده، از تعقیب آن باز نمی‏ایستد و مشکلات و موانع روانی یا مادی، به اراده و عزم او لطمه نمی‏زند و از پیشرفتش، جلوگیری نمی‏کند.


 
راهکارهای تقویت اراده

الف) تعیین هدف یا اهداف

انسان باید ابتدا هدف و یا اهداف خود را در زندگی و یا کاری که می‏خواهد انجام دهد ، به طور دقیق و مشخص، ترسیم کند. طبیعی است که این هدف، باید شفاف، معقول، قابل دست‌یابی، بدون افراط و تفریط ، مطابق توان و استعداد خود و واقع‌بینانه باشد نه بلندپروازانه و خارج از توانایی‌‏های شخص. در غیر این صورت، وقتی با مشکلات و موانع سختی رو‌به‌رو شود ، ناامید و دلسرد شده ، از ادامه کار، منصرف می‏‏شود و خود را ناتوان و بی‌‏اراده می‏بینید.

 

ب) شناخت توانایی‌‏ها و استعدادها

همه ما در وجود خود ، از استعدادهایی برخورداریم . کافی است این نیروها را بشناسیم و برای رسیدن به هدف، آنها را به کار گیریم.

 

ج) برنامه‌‏ریزی

باید برای تمام کارها و فعالیت‌‏های شبانه‌روزی، برنامه‌‌ای مدون و منظّم داشته باشید .بدین منظور از جدولی استفاده کنید که در ستون افقی آن، ساعات شبانه‌روز و در ستون عمودی، ایام هفته را یادداشت و تمام کارهای روزانه – خواب، استراحت، ورزش، مطالعه - را در آن درج کنید و هر فعالیتی را در زمان خاص خود ، در جدول بنویسید و هیچ زمانی را بدون کار ، خالی نگذارید. هر روز صبح با نگاهی به آن برنامه ، به اجرای دقیق آن بپردازید و شب‏ها، قبل از خواب، آن را محاسبه و ارزیابی کنید. شایسته است همچون یک محاسبه‌‏گر جدی و قاطع ، فعالیت‏های روزانه و میزان موفقیت خود در انجام دادن آن ها را بررسی کنید و در صورت موفقیت، خود را تشویق و در صورت تخلّف و سهل‌‏انگاری در اجرا، خود را تنبیه کنید.

آجر‏های بنای هستی‌مان را، طرز تفکرمان می‏سازد و اگر بخواهیم در دنیای‌مان اتفاق زیبایی بیفتد ، گام اول ، تغییر در نگاه و بینش ماست.

د) اصل تلقین یا خودگویی‏های مثبت

گفتن، باور داشتن است. وقتی می‏گوییم من آدم شکست خورده‌ای هستم، بی‌استعدادم و عوض شدنی نیستم، در واقع، حکم محکومیت خود را صادر می‏کنیم. روان‌شناسی شناخت، به ما چنین می‏گوید: دستور دادن، فرایند شدن است و ما را دستورات می‏سازند. ما همواره با خودمان حرف می‏زنیم و هفتاد درصد (70%) وقت‌مان با گفت‌وگو سپری می‏شود حتی زمان خواب و ما همان می‏شویم که با خود حرف می‏زنیم. سعی کنید دستورات خوبی به خودتان بدهید. شما با خودتان چه می‏گویید؟ فرهنگ ذهن و زبان شما، مثبت است و نیروزا و یا منفی است و نیروبر؟

 

آجر‏های بنای هستی‌مان را، طرز تفکرمان می‏سازد و اگر بخواهیم در دنیای‌مان اتفاق زیبایی بیفتد ، گام اول ، تغییر در نگاه و بینش ماست. با تغییر نگاه ، ایده‌آل‏ها و اهداف زندگی‌مان به درستی شکل می‏گیرند و آن گاه گام دوم، یعنی تلاش مستمر و انتخاب‏های عالی و فرداساز، در دنیای ما رخ خواهد داد . «إن الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بأنفسهم».

نگرش‏ها و اندیشه‏های ما، مهم‌ترین عامل تغییر به شمار می‏آیند. نود درصد (90%) تغییرات خوب و بد زندگی‌مان، به نوع نگرش ما به رخدادهای زندگی بستگی دارد و ده درصد (10%) آن به وقایع بیرونی وابسته است.

 

ادیسون می‏گوید: « مشکل افرادی که شکست خورده‏اند و دست از تلاش بر‌داشتند ، این بود که نمی‏دانستند که در یک قدمی ‏پیروزی‏اند » و می‏گفت: راز توفیقم این بود که هرگاه برای باز کردن دری تلاش می‏کردم و باز نمی‏شد ، بارها و بارها تلاش می‏کردم و با خود می‏گفتم: حتماً این کلید ، درب را در صدمین بار، باز خواهد کرد.

 

ه) تدریجی بودن تقویت اراده

برای به دست آوردن اراده‏ای قوی و محکم، باید به تدریجی بودن آن و نیاز آن به تمرین، توجه داشت. گمان نکنید می‏توانید به طور دفعی و بدون تلاشی درخور، به آن دست یابید. بنابراین، به راهکارهای عملی زیر توجه کرده، به آنها پای‏بند باشید:

- هر روز صبح حداقل بیست دقیقه ، به طور مرتب و در ساعتی معین ، ورزش کنید.

- صبح‏گاهان، هر زمان که بیدار شدید ، بی‌‏درنگ برخیزید و از رختخواب بیرون روید ، حتی اگر خواب‌آلودگی مزاحمتان است، از اتاق بیرون روید و قدری نرمش کنید تا خواب‌آلودگی از بین برود.

- در صورت امکان، چند دقیقه قبل از اذان صبح از خواب بیدار شده، نماز شب بخوانید و اگر در آن وقت بیدار نشدید ، قضای آن را به جا آورید.

- مقید باشید هر روز تعداد آیات معینی از قرآن را تلاوت کنید (حداقل 30 تا 50 آیه) و در صورت تمایل، در هفته‌‏های بعد، بر میزان آن بیفزایید.

- ترک گناه و مخالفت با هواهای نفسانی، نقش بسیار مؤثری در تقویت اراده و نهادینه کردن آن در درون انسان دارد.

- هرگز در کارها، ناامید نشوید و با حالتی تهاجمی، برای پی‌گیری و به انجام رساندن کارهای ناقص و ناموفق، تلاش کنید.

- کارهایی را که به عهده می‏گیرید، ناتمام رها نکنید و آن ها را به نحو احسن و تا رسیدن به نتیجه مطلوب، ادامه دهید و از پراکنده کاری و آشفتگی در کارها که موجب به هم ریختگی نظام فکری می‏شود ، بپرهیزید و به فعالیت‏های خود ، تمرکز و انسجام ببخشید.

- همواره بر خداوند ، توکل کرده و در همه امور، از او استمداد جویید. (10)

ادامه دارد...

پی‌نوشت:

1. رعد، آیه 28.

2. طه، آیه 124.

3. انعام، آیه 82.

4. مجله پیوند، ش 257، ص 34.

5. موسوی لاری، رسالت اخلاق در تکامل انسان، ص 170.

6. نهج البلاغه، خ 198.

7. کلینی، اصول کافی، 1، 19.

8. نحل، آیه 97.

9. نیروی اراده نیرویی باطنی برای اتخاذ تصمیمات، اقدام به کار، اداره و انجام اهداف و وظـایـف است.

10. محمدرضا احمدی، پرسش‏ها و پاسخ‏ها، دفتر هفتم .

 

منبع : بر گرفته از نشریه ی پرسمان

 

مقالات مرتبط :

خودت را دوست بدار

آیا از زندگی خود راضی هستم؟

شما مثبت اندیش هست


 نوشته شده توسط یک گمنام در شنبه 87/7/27 و ساعت 10:38 عصر | نظرات دیگران()
<      1   2   3   4   5   >>   >
درباره خودم

خاطرات
یک گمنام
شهیدان از همان آغاز ،ساکنان بهشت عدن الهی بوده اند.

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 106
بازدید دیروز: 11
مجموع بازدیدها: 228923
جستجو در صفحه

لوگوی دوستان
خبر نامه
 
وضیعت من در یاهو