خاطرات
سراسر دنیا زن را در شکنجهگاه ذلت و پستى زندانى کرده بود. به طورى که ضعف و ذلت، یک طبیعت ثانوى براى زن شده و گوشت و استخوانش با این طبیعت مىروئید ، و با این طبیعتبه دنیا مىآمد و مىمرد.
کلمات "زن" ،" ضعف و خوارى و پستى" ، نه تنها در نظر مردان، بلکه در نظر خود زنان نیز مثل واژههایى مترادف شده بود، با اینکه در معانى متفاوتى وضع شده بودند ، و این خود امرى عجیب است، که چگونه در اثر تلقین و شستشوى مغزى ، فهم آدمى واژگونه و معکوس مىگردد.
اسلام ، عقائد و آرائى که مردم در باره ی زن داشتند و رفتارى که عملا با زن مىکردند را بى اعتبار نمود و خط بطلان بر آن ها کشید.
... و تو کاربرعزیز اگر به فرهنگ محلى امتها مراجعه کنى، هیچ امتى را نخواهى یافت، نه امت هاى وحشى و نه امت هاى متمدن که مثلهائى سارى و جارى در باره ی ضعف زنان و خوارى آنان، در آن فرهنگ وجود نداشته باشد ، بلکه به هر یک از این فرهنگها مراجعه کنى، خواهى دید که با همه اختلافاتى که در اصل زبان و سیاقها و لحنهاى آن هست، انواعى از استفاده و کنایه و تشبیه مربوط به کلمه "زن"خواهى یافت، و خواهى دید که مرد ترسو و یا ضعیف و یا بى عرضه و یا خوارى طلب و یا ذلت پذیر و یا تن به ذلت ده را زن مىنامند.
و این به تنهائى براى اهل تحقیق کافى است که بفهمد جامعه بشرى قبل از اسلام چه طرز تفکرى در باره ی زن داشته است، و دیگر حاجت ندارد به اینکه سیرهنویسان و کتب تاریخى فصل جداگانه و یا کتابى مختص به دادن آمارى از عقائد امت ها و ملت ها در مورد زنان نوشته باشند.
در هیچ تاریخ و نوشتهاى قدیمى چیزى که حکایت از احترام و اعتنا به شان زن کند ، نخواهى یافت، مگر مختصرى در تورات و در وصایاى عیسى بن مریم (ع) که باید به زنان مهربانى کرد و تسهیلاتى براى آنان فراهم نمود.
... و اما اسلام یعنى آن دینى که قرآن براى تاسیس آن نازل گردیده ، در حق زن نظریهاى ابداع کرده که از روزى که جنس بشر پا به عرضه دنیا گذاشت تا آن روز چنین طرز تفکرى در مورد زن نداشت، اسلام در این نظریه خود ، با تمام مردم جهان در افتاد ، و زن را آنطور که هست و بر آن اساسى که آفریده شده ، به جهان معرفى کرد ، اساسى که به دستبشر منهدم شده و آثارش نیز محو گشته بود.
اسلام ، عقائد و آرائى که مردم در باره ی زن داشتند و رفتارى که عملا با زن مىکردند را بى اعتبار نمود و خط بطلان بر آن ها کشید.
مقام زن در اسلام و در آئینهاى دیگر
مرد و زن ، دو فرد ، از یک نوع و از یک جوهرند ، جوهرى که نامش انسان است، چون تمامى آثارى که از انسانیت در صنف مرد مشاهده شده ، در صنف زن نیز مشاهده شده است، (اگر در مرد فضائلى از قبیل سخاوت، شجاعت، علم خویشتن دارى و امثال آن دیده شده ، در صنف زن نیز دیده شده است)آن هم بدون هیچ تفاوت.
به طور مسلم ظهور آثار نوع ، دلیل بر تحقق خود نوع است، پس صنف زن نیز انسان است، بله این دو صنف در بعضى از آثار مشترکه(نه آثار مختصه از قبیل حامله شدن و امثال آن) از نظر شدت و ضعف اختلاف دارند ، ولى صرف شدت و ضعف در بعضى از صفات انسانیت، باعث آن نمىشود که بگوئیم نوعیت در صنف ضعیف باطل شده و او دیگر انسان نیست.
در یونان قدیم زن را پلید و دستپرورده شیطان مىدانستند و رومیان و بعضى از یونانیان معتقد بودند که زن داراى نفس مجرد انسانى نیست و مرد داراى آن هست .
و با این بیان روشن مىشود که رسیدن به هر درجه از کمال که براى یک صنف میسر و مقدور است ، براى صنف دیگر نیز میسور و ممکن است و یکى از مصادیق آن استکمال هاى معنوى، کمالاتى است که از راه ایمان به خدا و اطاعت و تقرب به درگاه او حاصل مىشود ، با این بیان کاملا روشن مىشود که در این بحث، بهترین کلام و جامعترین و در عین حال کوتاهترین کلام همین عبارت: "انى لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثى بعضکم من بعض"است .
بیشتر امت هاى قدیم معتقد بودند که عبادت و عمل صالح زن در درگاه خداى تعالى پذیرفته نیست، در یونان قدیم زن را پلید و دستپرورده شیطان مىدانستند و رومیان و بعضى از یونانیان معتقد بودند که زن داراى نفس مجرد انسانى نیست و مرد داراى آن هست و حتى در سال 586 میلادى در فرانسه کنگرهاى تشکیل شد تا در مورد زن و اینکه آیا زن انسان استیا خیر بحث کنند!، بعد از بگومگوها و جر و بحث هاى بسیار، به این نتیجه رسیدند که بله زن نیز انسان است اما نه چون مرد انسانى مستقل، بلکه انسانى است مخصوص خدمت کردن بر مردان، و نیز در انگلستان تا حدود صد سال قبل ، زن جزء مجتمع انسانى شمرده نمىشد .
... و کاربر عزیز ! اگر در این باب به کتابهائى که در باره ی آراء و عقاید و آداب ملتها نوشته شده مراجعه کنید به عقایدى عجیب تراز این ها برمىخورید. پس شایسته است به دینی چنین کامل و جامع افتخار کنیم و بدانیم عمل کردن به قوانینی که برای زنان از جانب این دین وضع شده است صد در صد در جهت حفظ سلامت وارتقای آنان است .
منبع : کتاب ترجمه المیزان، (ج 4، ص 140 ) و (جلد 2 صفحه 405 )
نویسنده: علامه طباطبایى
با تلخیص
http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/khaterat1387/www.tarannomeshgh.wpb.ir.gif
کلیک کنید
اغلب مردهایی که در معرض استرس شدید قرار دارند در خود فرومیروند ، سکوت میکنند و بیاحساس میشوند تا مسئله ی خود را به شکلی حل کنند.
از آن جایی که طبیعت اصلی مرد ، مردانه و مذکر است برای مبارزه با استرس به این نیاز دارد که خود را از معرکه عقب بکشد و مدتی را به تنهایی بگذراند.
از آنجایی که طبیعت اصلی مرد ، مردانه و مذکر است برای مبارزه با استرس به این نیاز دارد که خود را از معرکه عقب بکشد و مدتی را به تنهایی بگذراند. این رفتار قدرت مردانه او را تشدید و تقویت میکند. بنابراین زمان مناسبی برای رسیدگی به واکنشهای عاطفی و احساسی نیست. اغلب مردها در برخورد با استرس ابتدا با احساسات خود قطع رابطه میکنند تا بتوانند به طور عینی و منطقی با مسئله پیش آمده برخورد کنند.
زنها از این رفتار مردها به هراس میافتند زیرا اگر قرار باشد زنی با احساسات خود قطع ارتباط کند باید به قدری ناراحت باشد که بخواهد کسی را رد کند اما این موضوع در مورد مردها صدق نمیکند در حالیکه مردها خود به خود در واکنش به استرس با احساسات خود قطع رابطه میکنند.
مرد توانایی آن را دارد که در لحظهای در خود فرو برود و سکوت اختیار کند به همین شکل میتواند در لحظهای از این حال خارج شود.
وقتی مردها متعادلتر میشوند برای آن ها صحبت درباره ی اینکه از چه موضوعی ناراحت بودند سادهتر میشود.
وقتی مرد از دنیای سکوت و تنهایی بازمیگردد ممکن است حرفی برای گفتن نداشته باشد زیرا ممکن است به این نتیجه رسیده باشد که دلیل و موضوعی برای ناراحت شدن وجود ندارد. در اغلب موارد وقتی مرد از سکوت و انزوا خارج میشود و میگوید که همه چیز خوب و عالی است ، بهتر است زنش به این گفته او اطمینان کند و در شرایط آرام قرار بگیرد.
زنها را درک کــنید
وقتی مرد ، زمان کافی برای درک کردن احساسات و نیازهای همسرش صرف نمیکند ، زن به سادگی سردرگم میشود و امکان اینکه واکنشی شدید و بیتناسب نشان دهد ، افزایش مییابد.
وقتی زنی احساسات خود را با شوهرش در میان میگذارد اگر شوهر به حالت انفعالی به صحبتهای او گوش فرا دهد و امیدوار باقی بماند که به زودی حرفهای زنش تمام خواهد شد ، روی او اثر میگذارد و بر ابهامات یا ناراحتیهایش میافزاید.
وقتی زنها تصمیم میگیرند مانند مردها رفتار کنند و به منطق بیش از احساسات خود بها بدهند ، گیج و سردرگم میشوند. به خصوص اگر قرار باشد زیر فشاری برای تصمیمگیری باشند. معمولا وقتی زنی سردرگم است، میخواهد تصمیمی بگیرد در این زمان او بیش از هر چیز به آرامش نیاز دارد و باید آرام بگیرد و احساساتش را مرور کند. در این زمان است که میتواند به راحتی تصمیم بگیرد. وقتی مردی برای درک کردن زنش به حرفهای او گوش میدهد خود به خود متعادلتر میشود و زن زمانی متعادلتر میشود که بتواند حرفها و احساساتش را بازگوید و این تنها زمانی میسر است که مردها بتوانند زبان تکلم زنها را بیاموزند و زنها هم به طریقی سخن بگویند که مردها میل به شنیدن داشته باشند.
منبع : بر گرفته از سایت سیمرغ – با تغییر