سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
دوستی احمقان، چون سرابْ ناپدید می شود و چون مِه می پراکَنَد . [امام علی علیه السلام]
 
امروز: دوشنبه 103 اردیبهشت 10

گفتارى کوتاه پیرامون مساله غیرت و تعصب

کتاب: ترجمه المیزان ج 4، ص 673

نویسنده: علامه طباطبایى

در آیه‏اى که گذشت همان طور که اشاره کردیم همه مؤمنین یعنى آنهایى که واقعا مؤمنند و آنهایى که ایمانى مستعار دارند را تحریک مى‏کرد براى قتال با دشمنان، و غیرت و تعصب آنان را به هیجان مى‏آورد، و این کارى است که هر مربى و رهبرى با مردم خود مى‏کند، و لیکن خواننده محترم اگر آیه شریفه را به دقت در نظر بگیرد و آنگاه رفتارى که خود ما به عنوان یک موجود طبیعى و به حکم آن چه طبیعت اقتضا مى‏کند عمل مى‏کنیم مقایسه کند، آن وقت ادبى از قرآن مى‏بیند که به راستى شگفت‏آور است.

توضیح این که جاى هیچ تردیدى نیست که در ساختمان بدنى و روحى انسان چیزى به کار رفته، که آدمى را در مواقعى که احساس کند دیگران به منافع او تجاوز مى‏کنند، و رعایت احترام مقدسات (مثلا اطفال و ناموس) او را نمى‏کنند، و یا در صددند آبروى او را بریزند، و خاندان او را هتک نمایند، و یا کارى دیگر از این قبیل بکنند وادار به دفاع مى‏سازد، و این لزوم دفاع از خود و از متعلقات خود حکمى است که فطرت به گردن بشر انداخته، و به وى الهام کرده، چیزى که هست‏بکار بردن این نیرو، و یا بگو اطاعت از این حکم فطرت دو جور انجام مى‏شود، یکى به نحو شایسته و آن این است که هم بکاربستنت‏به نحو شایسته و حق باشد و هم براى حفظ حق خود باشد، نه حفظ باطلت، و دیگرى بنحو ناشایست و مذموم و آن این است که هم بکاربستنت‏به نحو باطل باشد، و هم براى حفظ باطل شد، که معلوم است در این صورت چه فساد و شقاوتى در پى دارد، و چقدر نظام امور زندگى را به هم مى‏زند.

اسلام مساله غیرت و تعصب را باطل معرفى نکرده بلکه اصل آن را حفظ نموده، زیرا غیرت ریشه در فطرت انسان دارد، و اسلام هم دین فطرت است، ولى در جزئیات آن دخالت کرده است، و فرموده آن قدر از غیرت و تعصب که مطابق با فطرت است، حق است، و شاخ و برگى که اقوام به آن داده‏اند، باطل است، این اولا، و در ثانى همین ودیعه فطرى را یعنى غیرت و تعصب را از هر سویى به سوى خداى تعالى برگردانیده، و سپس موارد بسیارى که دارد همه را در یک قالب ریخت، و آن قالب عبارت است از توحید، مثلا یکى از موارد تعصب، تعصب در باره مردان است، که زنان در باره آنان تعصب مى‏ورزند، یکى دیگر در باره زنان است، که مردان نسبت‏به آنان غیرت و تعصب به خرج مى‏دهند، یکى دیگر در باره اطفال و کودکان، و به طور کلى فرزندان است، که پدران و مادران در باره آنان تعصب مى‏ورزند، همه اینها را رنگ توحید داد، به این معنا که هر جا تعصب ورزیدن، خداپسند باشد، باید تعصب ورزید، هر جا نباشد نباید اعمال کرد، پس اسلام اصل تعصب و غیرت را که حکمى است فطرى تایید مى‏کند، ولى در عین حال آن را از شوائب هوا و هوس‏ها، و اهداف فاسد و شیطانى پاک، و در همه موارد صاف مى‏کند، و همه را به صورت یک شریعت انسانى در مى‏آورد، تا انسان‏ها هم راه فطرتشان را رفته باشند، و هم دچار ظلمت تناقض و یک بام و دو هوایى نگشته مواردش با یکدیگر توافق و تسالم داشته باشند، پس آنچه اسلام بشر را به سوى آن مى‏خواند، و آن را مشروع مى‏داند، در بین موارد و اطرافش تناقض و تضادى نیست، بلکه همه در این جهت مشترکند، که از شؤون توحید به شمار مى‏روند، و همه مواردش این عنوان را دارند، که پیروى حق و متابعت از آنند، در نتیجه همه احکام آن قوانینى کلى و دائمى و ابت‏شده‏اند، (به طورى که از هر مسلمان آگاه بپرسى تعصب ورزیدن نسبت‏به خویشاوندان کافر و دشمن دین چطور است؟ جوابش منفى، و از هر کس بپرسى تعصب ورزیدن نسبت‏به مسلمانى بیگانه ولى پیرو حق چگونه است؟ جوابش مثبت است، از هر مسلمانى بپرسى غیرت ورزیدن نسبت‏به رفتار داماد با دخترت، و نسبت‏به رفتار پسرت با همسرش چطور است، جواب مى‏دهد در هر دو مورد اگر غیرت ورزیدن مایه خشنودى خدا است صحیح است، و اگر پیروى هواى نفس است‏باطل است) .

بیان آیات

"الذین آمنوا یقاتلون فى سبیل الله...الطاغوت"

در این آیه شریفه بین"الذین آمنوا"و بین"الذین کفروا"از نظر چگونه قتال کردن مقایسه شده است، که مؤمنین چه جور قتال مى‏کنند، و کفار چگونه؟ و به عبارتى دیگر از جهت نیت هر یک از دو طایفه در قتال کردنشان مقایسه شده است، تا با این بیان شرافت و فضیلت مؤمنین بر کفار در طریقه زندگیشان معلوم شود، و روشن گردد که طریقه مؤمنین، به خداى سبحان منتهى مى‏گردد، و تکیه مؤمنین بر جناب او است، ولى راه کفار به طاغوت منتهى مى‏شود، و در نتیجه این روشنگرى، مؤمنین به سوى قتال با کفار تحریک مى‏شوند.

"فقاتلوا اولیاء الشیطان ان کید الشیطان کان ضعیفا"

آنهایى که راه کفر را پیش گرفته‏اند، بدان جهت که در راه طاغوت قرار گرفته‏اند، از ولایت‏خداى تعالى خارج شده‏اند، و در نتیجه دیگر مولایى ندارند، ولى آنان همان ولى شرک و پرستش غیر خداى تعالى است، و او شیطان است، پس ولى کفار شیطان است، و ایشان نیز اولیاى اویند.

و این که در آخر آیه فرمود: کید شیطان ضعیف است، دلیلش این است که روش طاغوت که همان کید شیطان باشد، چیزى جز ضعف نیست، و به همین جهت است که مؤمنین را به بیان ضعف روش کفار تشویق و بر قتال کفار تشجیع مى‏کند، و بر کسى پوشیده نیست که ضعف کید شیطان نسبت‏به راه خدا با قوت آن نسبت‏به افراد هواپرست منافاتى ندارد.


 نوشته شده توسط یک گمنام در سه شنبه 87/7/2 و ساعت 11:20 صبح | نظرات دیگران()
درباره خودم

خاطرات
یک گمنام
شهیدان از همان آغاز ،ساکنان بهشت عدن الهی بوده اند.

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 18
بازدید دیروز: 92
مجموع بازدیدها: 225940
جستجو در صفحه

لوگوی دوستان
خبر نامه
 
وضیعت من در یاهو