سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
هر که خود رأى گردید به هلاکت رسید ، و هر که با مردمان رأى بر انداخت خود را در خرد آنان شریک ساخت . [نهج البلاغه]
 
امروز: دوشنبه 103 آذر 5

 

شفا به وسیله سوره های دیگر:
سوره انعام:امام موسی بن جعفر(ع)فرموده است :اگر برای تو ناراحتی و مرضی پیدا شد

وازآن میترسی،سوره مبارکه انعام را بخوان،آن مرض به تو ضرر نمیرساند.
منبع:فقه الرضا،مکارم الاخلاق،ص418.

سوره نحل:امام باقر(ع)فرمود:هر کس سوره مبارکه نحل را در هر ماه یک بار بخواند از هفتاد

نوع بلا که سبکترین آنها دیوانگی وجذام باشد،در امان خواهد بود،ومسکنش ،در بهشت عدن

میباشد وآن محلی است وسط بهشت ها.
منبع:ثواب الاعمال،ص97،بحارالانوار،ج92،ص281.

سوره سجده:رسول اکرم (ص)در باره سوره سجده فرمود:هرکس این سوره را تلاوت کند مثل

این است که شب قدر را احیا داشته باشد.کسی که آن را بنویسد وبا خود دارد از

تب،سردرد،ودرد مفاصل ایمن خواهد بود.
منبع:تفسیر برهان،ج3,ص281.


این چند سوره را به عنوان نمونه برای کسانی آوردم که معتقد به آنها باشد وتمام سوره های

قرآن چنین خاصیتی را دارند.امید است که تلاوت کنندگان با دلی خالی از ریا و بخل وبا اعتقاد

کامل ،همه سوره های قرآن را بخوانند وشفای درد های ظاهر وباطن خود را از قرآن بخواهند

وبه نتیجه رسند.


 نوشته شده توسط یک گمنام در یکشنبه 87/2/15 و ساعت 7:0 عصر | نظرات دیگران()

خاطره شهید:
موضوع:کنار نکش حاجی
بسم الله را گفته ونگفته شروع کردم به خوردن.حاجی داشت حرف میزد وسبزی پلو را با تن ماهی قاطی میکرد.هنوز قاشق اول را نخورده،رو به عبادیان کرد وپرسید:عبادی!بچه ها شام چی داشتن؟
-همینو
-واقعا؟جون حاجی؟
نگاهش را دزدید وگفت:تن رو فردا ظهر میدیم.
حاجی قاشق رو برگردوند.غذا در گلویم گیر کرد.
-حاجی جون به خدا فردا ظهر به شون میدیم.
-حاجی همین طور که کنار میکشید گفت:به خدا منم فردا ظهر میخورم.
منبع:(یادگاران ،کتاب همت،ص53.
 نوشته شده توسط یک گمنام در جمعه 87/2/13 و ساعت 1:0 صبح | نظرات دیگران()

نمایش تصویر در وضیعت عادی
 نوشته شده توسط یک گمنام در پنج شنبه 87/2/12 و ساعت 11:27 عصر | نظرات دیگران()

طلائیه

حدود ?? کیلومتر از جاده اهواز-خرمشهر را که طی کنید؛به سه راهی برمی خورید با نام

طلائیه و یک جاده فرعی؛شما را به سمت غرب تا نزدیکی مرز ایرن و عراق می برد.زمین

طلائیه؛هموار و سطح آن پوشیده از خاک و رسوب نمک است و در زمان بارندگی؛با طغیان آب

هور بیشتر طلائیه هم زیر آب می رود.

طلائیه آن روزها پر بود از میدان مین و موانع غیر طبیعی و به عنوان محور اصلی برای هدایت و

حفظ پیروزی در عملیات خیبر؛منطقه ای کلیدی محسوب می شد.هدف از این عملیات؛از بین

بردن نیروهای سوم سپاه عراق  و تامین جزایر مجنون شمالی و جنوبی بود.مرحله اول

عملیات در سوم اسفند ماه ???? با درهم شکستن خطوط دشمن در همه محورها همراه

بود.در روز چهارم عملیات؛بخشی از نیروها در شهر القرنه؛یکی از شهرهای مرزی عراق

حضور یافتند و مردم شهر با مشاهده آنان به استقبال آمده و سر راه آن ها گوسفند قربانی

کردند.مرحله دوم عملیات برخلاف مرحله اول؛با آتش سنگین دشمن همراه بود؛طوری که

شهید میثمی که در آن جا حاضر بود می گفت:هر کس در طلائیه ایستاد؛اگر در کربلا هم بود

می ایستاد.شهید خرازی؛فرمانده لشکر امام حسین(ع) در شب عملیات تمامی نیروهای تحت

امر خود را فراخواند و در تاریکی شب و فضایی مملو از معنویت به حاضرین گفت:امشب شب

عاشوراست.ما با تمام توان به لشکر دشمن خواهیم زد.هر کس می تواند بماند و هر کس نمی

تواند؛آزاد است که برود.آن شب نیروهای لشکر در طلائیه شب خونینی را پشت سر

گذاشتند.صبح فردا؛فرمانده لشکر که در خط مقدم درگیری حضور داشت؛بر اثر اصابت ترکش

دست خود را از دست داد.در مرحله سوم عملیات؛در یک برآورد؛دشمن نزدیک به یک میلیون

گلوله توپ و خمپاره استفاده کرد.جنگ در جزایر با توجه به توان خودی و دشمن؛به دور از

محاسبات نظامی بودو تنها معنویت و روحیه بالای رزمندگان بود که باعث مقاومت آن ها می

شد.در این نبرد بود که حاج محمد ابراهیم همت به شهادت رسید.

حمید باکری-قائم مقام لشکر عاشورا-جلوه ای دیگر از حماسه مقاومت را در صحنه نبرد خیبر

به نمایش گذاشت.پس از شهادت باکری؛جسد او و همرزمانش در همان جا بر زمین ماند.به

دنبال این امر؛فرماندهی قرارگاه به برادر او؛مهدی باکری؛فرمانده لشکر عاشورا تکلیف می کند

که جسد برادرش را به عقب منتقل کند.اما او چنین می گوید:هر وقت جسد سایر شهدا به

عقب منتقل شود جسد حمید را نیز برمی گردانیم.رژیم عراق پس از ناامیدی از باز پس گیری

جزایر شمالی و جنوبی مجنون؛دیوانه وار به شروع به بمباران شیمیایی کرد و شدت آن به

حدی بود که حتی یگان های خودش نیز از این بمباران بی نصیب نماندند.

رفته رفته؛تفحص پا گرفت و بچه ها؛هر روز نقاط بسیاری را در طلائیه برای پیدا کردن

اجساد؛زیرو رو می کردند.پس از عملیات خیبر؛عملیات بدر به منظور تسلط بر جاده بصره-

العماره و راهیابی به مرکز اصلی هورهای غرب دجله به اجرا درآمد.پس از عبور از رودخانه

دجله؛نیروها با روشن شدن هوا تحت فشار شدید دشمن قرار گرفتند و در این میان تنها مهدی

باکری و جمع معدود یاران وفادارش به نبرد ادامه دادند.به مرور؛با حاد شدن وضعیت؛فرمانده

لشکر عاشورا به به صورت تک تیرانداز و آرپی جی زن وارد عمل شد و در این حین بر اثر اصابت

تیر به پیشانی اش جراحت سنگینی برداشت و برای درمان به عقب انتقال یافت.در این

وقت؛دشمن با نزدیک شدن به رودخانه دجله و مشاهده قایقی که جسم نیمه جان باکری در

میان آن بود؛آن را با آرپی جی مورد اصابت قرار داد و به این ترتیب؛دجله؛جنازه سوخته شهید

مهدی باکری را به منطقه نامعلومی برد.عملیات بدر؛جایگاهی ویژه در ارتقاء و رشد ابعاد فکری

و عملی سازمان رزم نیروهای ایرانی دربرداشت و دورنمایی را ترسیم کرد که بعدها فتح

فاو؛بخشی از ثمره آن بود.

اکنون سال ها از جنگ می گذرد و سال هاست که دیگر در طلائیه و مناطق عملیاتی اطراف آن

پیکر شهیدی پیدا نشده است.شهید علی محمودوند و دوستانش در تفحص همه جنازه های

گمشده را پیدا کرده اند!اما شب هنگام؛وقتی هور در تاریکی فرومی رود و طلائیه آهنگ خفتن

می کند؛هنوز می توان از این سرزمین صدای گام های شهیدان و آوای رحیلشان را شنید...


 نوشته شده توسط یک گمنام در پنج شنبه 87/2/12 و ساعت 10:52 عصر | نظرات دیگران()


بیائید زندگی را از سر بگیریم . هر ثانیه که از عمر ما می گذرد یک ثانیه به مرگ و خوابیدن درون قبر نزدیک تر می شویم . من نمی خواهم شما را بتر سانم . این یک واقعیت است و نمی شود از آن فرار کرد .
عزیزان من خدا آنقدر به بندگان خود علاقه دارد که همه راههای ممکن  برای برگشتن از راه گناه به راه خوبیها را در اختیار ما قرار داده . حالا بقیه اش به ما بستگی دارد که چطور از این الطاف الهی استفاده کنیم . انشاالله که همه شما 120 سال زنده باشید ولی باید توجه داشته باشیم مرگ خبر نمی کند . باید هر لحظه آماده باشیم .
امام رضا (ع) : از ما نیست کسی که هر شب حساب اعمال خود را نکرده باشد .
ما انسان ها هر روز به حسابهای مالی و دنیوی خود می رسیم . حساب می کنیم که امروز ضرر کردیم یا سود .
اگر ضرر کردیم تلاش می کنیم تا فردا جبران کنیم . اگر مالمان از راه خدا پسندانه و حلال بدست آمده حساب کردن آن مشکلی ندارد اما به شرطی که به حساب اعمال خود نیز رسیدگی کنیم . چون هر چی هم مال حلال باشد باز هم مال این دنیاست ولی اعمال ما در آخرت مهم است .
اگر مالی هم بدست میاوریم آن را باید در راه خدا که یکی از آنها رفاه خانواده است مصرف کنیم .
چقدر ما صبح تا شب شکم خود را سیر می کنیم ولی رغبت نمی کنیم هفته ای مقداری برای فقرا کنار بگذاریم ؟
چرا؟ مگر خدا در قرآن کریم نفرموده که در راه من انفاق دکنید تا روزی شما بیشتر شود ؟
نکته روز :
میگویند اگر انسان وضو داشته باشد و بمیرد اجر شهید را داراست . حالا انسان هم نمی داند زمان مرگش کی است . پس همیشه با وضو باش .
همیشه خشم خود را کنترل کنیم و جواب بدی را با خوبی بدهیم . مطمئنا" در طرف مقابل تاثیر خوبی دارد .
امام علی(ع) : خشم مثل آتش است . اگر توانستی آن را کنترل کنی آتش را خاموش کردی ولی اگر نتوانستی آن را مهار کنی خود نیز در آن خواهی سوخت .
نماز را تا می توانی اول وقت بپادار چون گفته خداست . حالا اگر ما به دلایل مختلف نماز اول وقت را نتوانستیم بخوانیم  حرف خدا را زیر پا گذاشتیم .
آنها ئی که بعضی وقت ها نماز می خوانند و یا اصلا" نماز نمی خوانند آگاه باشند تا زنده هستید توبه کنید که خداوند توبه پذیر و مهربان است ولی اگر همینطور ادامه دادید باید منتظر عذاب قبر و جهنم باشید .
وقت گرانبها و طلای خود را به گوش دادن موسیقی های مختلف و بی مورد هدر ندهید . در قیامت از گوش شما باز خواست می شود .
چشمهای خود را با نظاره به دختر ها و زنهای نا محرم آلوده نکنید . به تصاویر و فیلمهای مبتذل برهنه و ... نگاه نکنید که در آینده اثر سو ء روی دستگاه تناسلی انسان می گذارد .
 باز هم می گویم خداوند توبه پذیر و مهربان است . تا وقتی که مرگ سراغمان نیامده توبه کنیم .
                                فردا دیر است ... همین حالا
           امشبی را که در آنیم غنیمت شمریم
                                          شاید ای جان نرسیدیم به فردای دگر
 نوشته شده توسط یک گمنام در پنج شنبه 87/2/12 و ساعت 10:33 عصر | نظرات دیگران()

فرازی از یکی از دستنوشته های شهیداحمد کاظمی
بسم الله الرحمن الرحیم
خداوندا فقط میخواهم شهید بشوم،شهید درراه تو.
خدایا مرا مرا بپذیر ودر جمع شهدا قرار بده.
خداوندا روزی شهادت میخواهم  که از همه چیزی خبری هست، الا شهدات ،ولی خداوندا تو

صاحب همه چیز وهمه کس هستی وقادر توانایی.
ای خداوند کریم ورحیم وبخشنده،تو کرمی من ،لطفی بفرما،مرا شهید راه خودت قرار ده.
با تمام وجود درک کردم عشق واقعی تویی،وشهادت بهترین راه برای دست یافتن به این

عشق.


 نوشته شده توسط یک گمنام در پنج شنبه 87/2/12 و ساعت 12:52 صبح | نظرات دیگران()

سرت بر زانوی آقا جدا شد؟

دو چشمانت به روی ماه وا شد؟

هزاران مثل تو صدپاره گشتند

شلمچه این چنین کرب و بلا شد

 

***

 

دل من در شلمچه ماند با تو

هزاران بیت غربت خواند با تو

نمی گنجد شهادت در دو بیتی

«چگونه می توان فهماند» با تو

***

چه دل هایی که شیدا شد به دستت

چه قفل سینه ها وا شد به دستت

اگرچه نام تو گم شد شهیدم

هزاران نام پیدا شد به دستت

  

چه دل هایی که شیدا شد به دستت

 


 نوشته شده توسط یک گمنام در پنج شنبه 87/2/12 و ساعت 12:46 صبح | نظرات دیگران()

شهیدان از همان آغاز ،ساکنان بهشت عدن الهی بوده اند.
آنان چند صباحی مهمان این عالم خاکی شدند تا به ابتلائاتی سخت آزموده شوند وبهای 

سکونت ابدی شان در بهشت جاودانه را بپردازند،تا فردای قیامت،این حجت الهی بر همان تمام

شود که؛بهشت را به بها میدهند،نه به بهانه.
این ساکنان عالم بالا،رد پاهایی از خود برروی زمین گذاشتند تا به ما بازماندگان در عالم خاکی

راه بنمایانند،و مصداقی بشوند برای آیه شریفه:وبالنجم هم یهتدون


 نوشته شده توسط یک گمنام در پنج شنبه 87/2/12 و ساعت 12:42 صبح | نظرات دیگران()

با من سخن بگو دوکوهه

 

اگر بپرسی دوکوهه کجاست چه جوابی بدهیم؟ بگویم دوکوهه پادگانی است در نزدیکی اندیمشک که بسیجیها

 

 را در خود جای میداد و بعد سکوت کنیم؟ پس کاش نمیپرسدی که دوکوهه کجاست چرا که جواب گفتن به

 

این سوال بدین سادگیها ممکن نیست. کاش تو خود در دوکوهه زیسته بودی که دیگر نیازی به این سوال نبود.

 

اگر آنچنان بود، شاید تو هم امروز با ما به دوکوهه میآمدی.

 

دوکوهه پادگانی است در نزدیکی اندیمشک که سالهای سال با شهدا زیسته است با بسیجیها و از آنها

 

روح گرفته است روحی جاودانه.

 

یک بار دیگر! سلام دوکوهه

 

قطارها دیگر در دوکوهه نمیایستند و بسیجیها از آن بیرون نمیریزند. قطارها دوکوهه را فراموش کردهاند. اما

 

شهداء انسی دارند با دوکوهه که مپرس.

 

میگویی نه؟ از حوض روبروی حسینیه حاج همت بپرس که همه شهدای دوکوهه با آب آن وضو ساختهاند. در

 

حاشیه اطراف حوض تابلوهایی هست که به یاد شهدا روییدهاند اما الفت شهدا با این حوض نه فکر کنی که به

 

سبب تابلوهاست. من چه بگویم اینها سخنانی نیست که بتوان گفت. تو خودت باید دریابی وگرنه چه جای سخن؟

 

ای دوکوهه، تو را با خدا چه عهدی بود که از این کرامت برخوردار شدی و خاک زمین تو سجدهگاه یاران خمینی

 

شد؟ و حال چه میکنی در فراق پیشانیهایشان که سبب متصل ارض و سماء بود و آن نجواهای عاشقانه؟

 

سکوت کرده و دم برنمیآورد. ما که میدانیم زمان بستر جاری عشق است تا انسانها را در خود به خدا برساند و

 

حقیقت تمامی آنچه در زمان حدوث مییابد باقی است. پس از حسینیة حاج همت بخواه که مهر سکوت را از لب

 

برگیرد و با ما سخن بگوید.

 

حسینیه حاج همّت قلب دوکوهه است حیات دوکوهه از اینجا آغاز میشد و به همین جا باز میگشت. وقتی

 

انسان عزادار است. قلب بیش از همه در رنج است و اصلاً رنج بردن را همه وجود از قلب میآموزند دوکوهه قطعه

 

ای از خاک کربلا است، اما در این میان حسینیه را قدری دیگر است. کسی میگفت: کاش حسینیه را زبانی بود

 

تا با ما بگوید از آن سری که میان او و کربلاست گفتم حسینیه را آن زبان هست. کو محرم اسرار؟ دوکوهه، خاک و

 

آب و در و دیوارهایش، همة وجودش با حضور شهداء آن همه انس داشته است که اکنون در این روزهای تنهایی

 

جایی مغمومتر از آن نمییابی. دوکوهه مغموم است و در انتظار قیامت دلش برای شهدا تنگ شده است.

 

عالم محضر شهداست اما کو محرمی که این حضور را دریابد و در برابر این خلأ ظاهری خود را نبازد؟

 

زمان میگذرد و مکان‏ها خروجی شکستند اما حقایق باقی هستند. شهید حاجیپور زنده است من و تو مردهایم.

 

شهدا صدق و استقامت خویش را در آن عهد ازلی که با خدا بسته بودند اثبات کردند.

 

کاش ما درخیل منتظران شهادت باشیم.


 نوشته شده توسط یک گمنام در پنج شنبه 87/2/12 و ساعت 12:35 صبح | نظرات دیگران()
<   <<   16   17      
درباره خودم

خاطرات
یک گمنام
شهیدان از همان آغاز ،ساکنان بهشت عدن الهی بوده اند.

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 244
بازدید دیروز: 11
مجموع بازدیدها: 229061
جستجو در صفحه

لوگوی دوستان
خبر نامه
 
وضیعت من در یاهو