خاطرات
چرا و چطور دعا کنیم ؟
زن کشاورزی بیمار شد، کشاورز به سراغ بزرگی رفت و از او خواست
برای شفای همسرش دعا کند.
بزرگ دست به دعا برداشت وازخدا خواست همه ی بیماران راشفا بخشد.
کشاورز ناراحت شد و گفت: صبر کنید! از شما خواستم برای همسرم دعا
کنید و شما برای هم ی بیماران دعا می کنید ! ! !
بزرگ گفت : من دارم برای همسرت دعا می کنم.
کشاورزگفت: اما برای همه دعا کردید، با این دعاممکن است حال همسایه
ام که مریض است خوب بشود و من نمی خواهم.
بزرگ گفت: تو چیزی از درمان نمی دانی، وقتی برای همه دعا می کنم،
دعای خودم را با دعاهای هزاران نفردیگری که همین الان برای بیماران
خود دعا می کنند ، متحد می کنم.
وقتی این دعاها باهم متحد شوند چنان نیروئی می یابند، که تا درگاه خدا،
می رسند و سود آن نصیب همه می شود.
خدا گنجینه ی محبت را در دل شما به یادگار گذاشته است.