خاطرات
سرت بر زانوی آقا جدا شد؟
دو چشمانت به روی ماه وا شد؟
هزاران مثل تو صدپاره گشتند
شلمچه این چنین کرب و بلا شد
دل من در شلمچه ماند با تو
هزاران بیت غربت خواند با تو
نمی گنجد شهادت در دو بیتی
«چگونه می توان فهماند» با تو
چه قفل سینه ها وا شد به دستت
اگرچه نام تو گم شد شهیدم
هزاران نام پیدا شد به دستت