سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
خدایا! . . . از نادانی و بیهودگی و از گفتار و کردار بد به تو پناه می برم . [امام علی علیه السلام ـ در دعای یوم الهریر در پیکار صفّین ـ]
 
امروز: جمعه 103 فروردین 10

یک مرد عشایر نشین که به علت مرگ ناگهانی در مناطق ییلاقی کوه نیر فوت کرد یکی از گوسفندان وی از گله جدا شد و تا اقامتگاه محل دفن وی را همراهی کرد.





به گزارش فارس، محمد اندیشه مرد عشایر نشین 45 ساله که امروز گوسفندان خود را برای چرا به ارتفاعات کوه نیر برده بود به علت نامعلومی دچار سردرد و دل درد شدید شد که همین امر موجب شد که این مرد عشایر نشین گوسفندان خود را به نزدیکی محل اسکان خود بیاورد.
این گزارش حاکی است مرد عشایری در حالی که بعلت بیماری بر روی تخته سنگی نزدیک خانه از شدت درد دراز کشیده بود فوت کرد که خانواده و عشایر اطراف وی از سر و صدا و فریاد بستگان وی مطلع موضوع شده و برای انتقال جسد این مرد به زادگاه وی که در روستای آبماهی ـ در فاصله 40 کیلومتری مناطق صعب العبور و برف گیر کوه نیر ـ اقدام می‌کنند که یکی از گوسفندان این مرد عشایری از گله جدا شد و به دنبال جسد صاحب خود تا محل دفن حرکت کرد.
بر پایه این گزارش تلاش حاملان جسد برای جدا کردن این گوسفند از محل اسکان مرد عشایری تا محل دفن مثمرثمر واقع نشد و این گوسفند اینگونه وفاداری خود را به صاحبش نشان داد.


 نوشته شده توسط یک گمنام در سه شنبه 87/3/28 و ساعت 11:27 عصر | نظرات دیگران()

با چشمانش دل آدم را صید می‌کرد و با سخنانش ذبح.خواب را از من گرفته بود. عکس اش را بر در و دیوار خانه و اندرونی دلم قاب گرفته بودم اما دلم سیری نداشت. در خواب هم با دلم بازی می‌کرد و بالاخره دیوانه ام کرد و آواره بیابان شدم..
دکتر نمی‏خواست. هر ننه قمری می‌توانست بفهمد که عاشق شده ام و درد بی درمان ام چاره نداشت.خوش به حال لیلی و مجنون که هم دیگر را دیدند بودند و عاشق شدند. اما من هیچ وقت نتوانستم از این سوی شیشه و پنجره جام جم لیلی ام را ببینم..
بیابانگردی ام که تمام شد راهی کوی لیلی شدم اما به ناگاه دیدم بر سر کوچه لیلی من نوشته اند

دیر امدی

روح بلند لیلی به لیلا پیوست..


بر سر و صورتم زدم و گریبان دریدم خیلی‌ها‌ گمان می‌کردنددیوانه شده ام. اما خوب که نگاه کردم دیدم این لیلی من هزار هزار مجنون دارد و من غاغم!
پس بنده خدا حق داشته فقط در خواب تحویلم بگیرد و به خوابم بیاید . گفتم خواب به یاد اربعین وفاتش افتادم که برای دلجوئی به خوابم آمد و به اندازه همه عمرش به من بوسه داد و گفت:

عزیزم خودت را وارد دعوای لنگه کفش نکن..


حالا بیست سال از آن خواب صبحگاهی می‌گذرد و دیگر نگاه هیچ لیلی من را گرفتار نکرده. خدا را شکر هنوز هم نه گرفتار لنگه کفش راست و نه گرفتار لنگه کفش چپ کسی نشده ام. شاید به خاطر همین است که پا برهنه ام..


لیلی دل من امشب بیست سال است که دیگر با هیچ مجنون ای زمینی حال نمی‏کند او اینک خود دور سر لیلی می‌گردد که هم لیلی است و هم مجنون...

اگر با دیگرانش بود میلی

چرا قطعنامه را قبول کرد لیلی!!!

 

 

از : مسعود ده نمکی


 نوشته شده توسط یک گمنام در یکشنبه 87/3/19 و ساعت 11:28 عصر | نظرات دیگران()

بسم الله الرحمن الرحیم

 

بستنی

 

پسر بچه ای وارد یک بستنی فروشی شد و پشت میزی نشست . پیشخدمت یک لیوان آب برایش آورد . پسربچه پرسید : " یک بستنی میوه ای چند است ؟ " پیشخدمت پاسخ داد " 50 سنت " . پسربچه دستش را در جیبش برد و شروع به شمردن کرد . بعد پرسید : " یک بستنی ساده چند است ؟ "

در همین حال ، تعدادی از مشتریان در انتظار میز خالی بودند . پیشخدمت با عصبانیت پاسخ داد " 35 سنت " . پسر دوباره سکه هایش را شمرد و گفت : " لطفاً یک بستنی ساده " . پیشخدمت بستنی را آورد و به دنبال کار خود رفت . پسرک نیز پس از خوردن بستنی ، پول خود را به صندوق پرداخت و رفت .

وقتی پیشخدمت بازگشت ، از آنچه دید ، حیرت کرد . آنجا در کنار ظرف خالی بستنی ، 2 سکه ی 5 سنتی و 5 سکه ی 1 سنتی گذاشته شده بود برای انعام پیشخدمت .


 نوشته شده توسط یک گمنام در شنبه 87/3/18 و ساعت 12:23 صبح | نظرات دیگران()

ترویج فمینیسم افراطی در برنامه ظهرگاهی شبکه 4 سیما

 

 

برنامه "اردیبهشت" که هر روز ظهر از ساعت 12 تا 13 از شبکه چهارم سیما پخش می شود، به صورت افراطی به مباحث فمینیستی و روشنفکری در حوزه زنان دامن می زند.

 

به گزارش رجانیوز، مخاطب این برنامه با توجه به ساعت پخش آن، اغلب بانوان خانه دار هستند و طرح این مباحث برای این طیف خاص از جامعه، می تواند آثار منفی در پی داشته باشد.

 

به عنوان نمونه مجری زن این برنامه در برنامه روز شهادت حضرت زهرا(س)، در سؤالی از میهمان برنامه پرسید: مگر مردها لباس زمان صدراسلام را اکنون بر تن می کنند که ما زنها از چادر آن زمان استفاده کنیم؟که میهمان برنامه نیز نتوانست پاسخ کامل و جامعی به این سوال بدهد.

 

این در حالیست که مجری این برنامه در طرح شبهات، جهت دهی و جمع بندی مباحث به سمت دیدگاههای افراطی فمینیستی نقش اساسی دارد. وی از نزدیکان زهرا شجاعی رئیس مرکز امور زنان ریاست جمهوری در دولت سابق و با گرایشهای تند فمینیستی است.

 

پخش برنامه های زنده و عدم مدیریت و کنترل مباحث مطروحه، دامن زدن به مباحث روشنفکری و شبهه زا بدون پاسخ دقیق به این شبهات در این شبکه به ویژه از سال گذشته با تغییر مدیر این شبکه افزایش یافته است.

 

رهبر انقلاب در دیدار آذرماه 83 با مسئولان صداوسیما تأکید کرده بودند: برنامه‏ی دینی باید نسبت به دین شبهه‏زُدا باشد، نه شبهه‏زا. من گاهی بعضی از بیانات دینی را از تلویزیون یا از رادیو گوش می‏کنم و می‏بینم شبهه ایجاد می‏کند! حدیث سستی، حرف نامعقولی، مطلبی که در جمع مثلاً بیست نفری یا پنجاه نفره‏ی یک عده مؤمنِ مخلص، گفتنش خوب است و ایمان آنها را زیاد می‏کند، در سطح میلیونی مردم به زبان آوردن، جز این‏که ایمان عده‏یی را سست و در ذهنشان تردید ایجاد کند، هیچ فایده‏ی دیگری ندارد. از این چیزها باید پرهیز کرد. بیان دینی و تبیین دینی باید شبهه‏زدا، روشن، قوی، هنرمندانه و متنوع باشد؛ شبهه‏زا و کلیشه‏یی نباشد. بیان دینی باید در همه‏ی سطوح، صحیح باشد. درست است که ما تبیین دینی را در سطح نخبگان، در سطح متوسط، در سطح پایین و در سطح کودکان داریم، اما همان چیزی که در سطح کودکان است، مطلقاً باید صحیح باشد. شما در کلاس اول به بچه یاد می‏دهید دو بعلاوه‏ی دو، می‏شود چهار؛ وقتی هم که بچه به منتهاالیه قله‏ی ریاضیات و دانش ریاضی می‏رسد، باز هم دو بعلاوه‏ی دو، می‏شود چهار؛ تغییر پیدا نمی‏کند. بنابراین آنچه در زمینه‏ی دین به کودک یا به انسانِ عامی تفهیم می‏کنیم، مطلقاً نباید غلط باشد تا بعد در ارتقاء معرفت دینی ببیند آن حرف، نادرست بوده است؛ نه، باید درست گفت؛ منتها ساده. بنابراین، حرف دینی در همه‏ی سطوح باید صحیح باشد.

 

 



 نظرات کاربران
چه عجب بالاخره کسی به خود جرات داد از این برنامه انتقاد کند این برنامه چیزی جز از بین بردن حقوق اسلامی شوهر و حریم امن خانواده ترویج فمینیسم و مردستیزی کارکردی ندارد زنده باد زن مدرن امروزی زتده باد آقای ضرغامی!
این خانم-مجری- هم مثل تهمینه میلانی فکر میکند به خانم ها در جهت احقاق حق کمک میکنند اما در واقع خیانتی است که اثر خود را در درازمدت نشان میدهد. در مورد این برنامه که عقده گشایی مجریست مدیریت تلویزیون باید پاسخگو باشد.
در مورد این برنامه که عقده گشایی مجریست مدیریت تلویزیون باید پاسخگو باشد.
خیلی ممنون از اطلاع رسانی سایت شما
نمی تونید جوابش رو بدید
خیلی از برنامه های صدا و سیما مشابه این برنامه است دیگه چه فرقی میکنه خودمان با دست خودمان ارزشها را داریم نابود میکنیم
به عنوان یک شهروند جانباز واقعا برای عملکرد جناب آقای مهندس ضرغامی متاسفم. تاسف از این باب که ایشان علیرغم تمامی تلاشهایشان بدلیل عدم جامع الاطراف بودن و نبود نگرش محیطی مناسب و موثر باب برنامه هایی ازین دست در دوران مدیریت ایشان بازشده و ادامه دارد.
مدیر این شبکه بیشتر به فکر خود و لابی های سیاسی است تا مدیریت بر شبکه!
سلام . جواب این سوال خیلی ساده است !!!! مگر زنهای ما هم مثل زمان صدر اسلام چادر سر می کنند ! کسی که جواب این سوال رو نداده تحقیقی در مورد حجاب زنان در صدر اسلام نداشته ! حجاب زمان صدر اسلام و زنان عرب در ان زمان 18 تکه بوده است. در داستان کربلا هم که می گویند از سر بانو زینب محجر برداشته شد این نیست که کسی موی ایشان را دیده باشه. یکی از ان 18 تکه ظاهرا برداشته شده.


 نوشته شده توسط یک گمنام در شنبه 87/3/11 و ساعت 10:58 عصر | نظرات دیگران()

عشق را زیر میکروسکوپ ببینید
عاشقی هم عاشقی‌های قدیم



حالا دیگر عشق هم مثل باقی قضایا موضوعی شده برای مطالعه و پژوهش؛ روانشناسان برای عشق هم تحلیل علمی ارایه می‌‌دهند، آن را تقسیم‌بندی می‌کنند و نتایج و عواقبش را پیش‌بینی می‌کنند. دکتر شهرام یزدانی که روی مقوله عشق‌پژوهی مطالعاتی انجام داده، تحلیل علمی عشق را یک موضوع جدی می‌داند. او می‌گوید: «در پزشکی، زمانی یک بیماری را بیماری مهمی می‌دانیم که افراد زیادی به آن مبتلا شوند یا عوارض زیادی به جا بگذارد. بررسی کرده‌اند و دیده‌اند که بیشتر از 80 درصد جوان‌های 20 تا 25 ساله، تجربه یک بار عاشق شدن را داشته‌اند و تقریبا حدود یک سوم آنها همان موقع که ازشان سوال می‌شده، عاشق بوده‌اند. از طرف دیگر عشق روی کارایی اجتماعی آدم‌ها تاثیر مستقیم می‌گذارد. مطالعات نشان داده که انواعی از عشق مثل عشق یک طرفه یا عشق نافرجام یا بی‌وفایی معشوق عوارض روانی مشخصی ایجاد می‌کنند. مثلا افرادی که تجربه عشق نافرجام دارند کارکرد تحصیلی‌شان 30 درصد افت می‌کند و کارکرد شغلی‌شان هم 25 درصد کاهش پیدا می‌کند. حالا اگر این عوارض را ضربدر تعداد افرادی کنیم که عاشق می‌شوند، می‌بینم که عشق چه تاثیر اجتماعی و اقتصادی گسترده‌ای دارد. پس عشق اثر دارد و مثل هر چیز موثر دیگری می‌تواند مورد پژوهش قرار بگیرد.»
آنچه می‌‌خوانید نتیجه بعضی از معروف‌ترین پژوهش‌های جهانی درباره عشق است که دکتر شهرام یزدانی در اختیار ما گذاشته است.

صحبت درباره عشق، قدیمی است. از ارسطو و افلاطون گرفته تا ابن‌سینای خودمان که در کتاب قانون یک رساله مستقل درباره عشق نوشته و آن را به عنوان یک بیماری در نظر گرفته و درمانش را شرح داده است. روانشناسان برجسته‌ای مثل زیگموند فروید، کارل گوستاو یونگ و اریک اریکسون هم در تئوری‌های روانشناختی خودشان، بخشی از عملکرد روانی را حول محور عشق در نظر گرفته‌اند.

نسل جدید روانشناسان تجربی هم؛ انسان را موضوع پژوهش‌شان قرار داده‌اند. یک سری افراد عاشق را در نظر گرفته‌اند و پی‌گیری کرده‌اند که عاقبت کارشان به کجا می‌‌رسد یا کارکردهای اجتماعی‌شان را بررسی کرده‌اند و حتی آنها را زیر دستگاه MRI برده‌اند تا ببینند در مغزشان چه اتفاقی می‌افتد.


تقسیم‌بندی عشق

اما نمی‌شود گفت که عشق به خودی خود خوب است یا بد چون عواقب عشق کاملا به نوع عشق بستگی دارد. روانشناسان مختلف طبقه‌بندی‌های متنوعی از عشق ارایه کرده‌اند که یکی از معروف‌ترین آنها، تقسیم‌بندی روبرت اشتنبرگ از عشق است. مزیت این طبقه‌بندی ساده و قابل فهم بودن آن است که باعث شده حتی پدر و مادرها هم بتوانند با استفاده از آن تشخص بدهند که فرزندشان دچار کدام نوع عشق شده و یا خود جوان‌ها وقتی عاشق می‌شوند، بتوانند ببینند عشق‌شان در کدام دسته‌بندی می‌گنجد و عاقبت‌شان به کجا می‌کشد.


عناصر عشق

اشتنبرگ می‌گوید که عشق یک رویداد روانشناختی است که از 3 عنصر اصلی تشکیل شده است.

• شور عشق: این همان حالت شورانگیز و پرهیجانی است که با تپش‌‌های قلب و بغض و تمایل به گریه کردن شناخته می‌شود که موضوع خیلی از فیلم‌های عاطفی همین بخش عشق است. شور عشق خودش دو قسمت است: بخش جسمانی یا همان شهوت و بخش رمانتیک که هیچ ربطی به شهوت ندارد و باعث می‌شود عاشق همیشه دلتنگ باشد، همان حالتی که روی پای خودمان بند نیستیم، وقتی از فرد مورد علاقه‌مان دور هستیم دلمان گرفته است و وقتی به‌ او نزدیک هستیم، فکر می‌کنیم که به زودی از هم جدا می‌شویم و باز هم دلمان می‌گیرد.

• شناخت و صمیمیت: این همان همگرایی ذهنی افراد است که باعث به وجود آمدن رفاقت، همدلی و تفاهم می‌شود.

• تعهد برای تداوم: در این حالت زن و مرد احساس می‌کنند تعهدی به تداوم رابطه عاطفی‌شان دارند یا ندارند. ما به صورت رسمی به این تعهد می‌گوییم ازدواج اما نه ازدواج الزاما تضمین کننده این تعهد به تداوم است و نه عدم ازدواج معادل با عدم تعهد به تداوم است در واقع این یک عنصر، یک مفهموم ذهنی است که ازدواج می‌تواند به آن سندیت بدهد.


7 نوع عشق

حالا بر احساس ارتباط هر کدام از این عناصر، انواع عشق و رابطه شکل می‌گیرد. این عناصر ممکن است هر کدام به تنهایی وجود داشته باشند:

1 در عشق طوفانی یا عشق در یک نگاه، فقط یکی از سه رأس مثلث، یعنی شور عشق وجود دارد، نه شناختی هست و نه تعهدی به تداوم ارتباط.

2 اگر فقط عنصر صمیمیت و شناخت بین دو نفر وجود داشته باشد، بدون شور عشق و تعهد به تداوم، رابطه یک رفاقت صرف است.

3 گاهی اوقات هم از این سه رأس مثلث، تنها تعهد به تداوم است که وجود دارد، مثل زن و مردهایی که بدون عشق و بدون شناخت با هم ازدواج می‌کنند که به این رابطه می‌گویند عشق توخالی. در حالت‌های دیگر ممکن است دو تا از عناصر با هم وجود داشته باشند.

4 وقتی صمیمت و شور عشق با هم به وجود بیایند، یعنی دو نفر همدیگر را بشناسند و احساس پرشوری هم داشته باشند و تعهدی به تداوم رابطه نداشته باشند، عشق رمانتیک یا عشق تابستانی شکل می‌گیرد. در این حالت یک ضلع مثلث شکل گرفته است.

5 وقتی رأس صمیمت را به راس تعهد وصل کنیم یک ضلع مثلث، یعنی عشق رفیقانه به وجود می‌آید. در این حالت زن و مرد همدیگر را می‌شناسند و می‌خواهند رابطه را ادامه دهند. این حالت بین دو همکار و دو همکلاسی می‌تواند اتفاق بیفتد، مثلا صمیمیت بین ماری‌کوری و پیرکوری شاید از همین نوع رابطه بوده است.

6 شکل دیگر عشق، رابطه‌ای است که در آن شور عشق بلافاصله با تعهد به تداوم گره می‌خورد، مثل کسانی که در یک نگاه عاشق می‌شوند و بلافاصله ازدواج می‌کنند. به این نوع عشق، عشق ابلهانه می‌گویند، چون در آن شناخت و صمیمتی وجود ندارد. این هم ضلع دیگر مثلث عشق است.

7 و حالت نهایی، حالتی است که هر سه عنصر همزمان وجود داشته باشند که این عشق، عشق کامل است. در این حال هر سه ضلع مثلث شکل گرفته است.


کدام عشق موفق‌تر است

آمار و ارقام نشان داده از هفت حالت عشق، آن مواردی موفق‌تر است که عنصر شناخت و صمیمیت در آن وجود دارد. بین 80 تا 85 درصد افرادی که در درازمدت ازدواج موفقی داشته‌اند، کسانی بودند که بهترین دوست خودشان را به عنوان شریک زندگی انتخاب کرده‌اند.

منحنی‌های عشق نشان می‌دهند که روابطی که عنصر اصلی‌شان شور عشق است، بعد از وصال یا ازدواج دو جوان 6 ماه تا یک سال بعد به اوج می‌رسند و بین 3 تا 4 سال بعد افت می‌کنند و به حداقل می‌رسند. یعنی شور عشق نه شرط لازم و نه شرط کافی برای خوشبختی زوج‌هاست. از طرف دیگر آمار و ارقام ثابت کرده که عشق‌های اول آدم‌ها، اغلب عشق‌های ناقص و ناپخته‌ای هستند که اگر به ازدواج منجر شوند، در بسیاری از موارد ازدواجی ناموفق خواهد بود.

روانشناسان می‌گویند عشق احساسی است که با گذر زمان یک سیر تکاملی را طی می‌کند و عشق اول معمولا ناقص‌ترین و سطحی‌ترین عشق است. دختر و پسرهای جوان وقتی عاشق می‌شوند معمولا 3 مؤلفه را برای عشق‌شان ذکر می‌کنند که تقریبا هر 3 تا غلط است. آنها گمان می‌کنند که احساس منحصر به فردی را تجربه می‌کنند و هیچ‌کس در طول تاریخ چنین عشق پرشوری نداشته که اشتباه است چون همه همین احساس را دارند. دوم این که فکر می‌کنند فقط عاشق همین فرد هستند و اگر او برود دیگر هیچ‌وقت عاشق هیچ‌کس نخواهند شد. در حالی که آمار نشان داده وقتی یک جوان شانزده هفده ساله یک عشق نافرجام را پشت‌سر می‌گذارد، اگر پسر باشد به طور متوسط 3 سال بعد دوباره عاشق می‌شود و اگر دختر باشد، 5 سال بعد و سوم این که جوان‌های کم‌سن و سال فکر می‌کنند که عشق‌شان ابدی است در حالی که تحقیقات ثابت کرده که در اکثر موارد شور عشق بعد از وصل حدود 6 ماه تا یک سال بیشتر دوام نمی‌آورد و بعد، آن چه باقی می‌ماند صمیمت و رفاقت است.


عشق از نگاه زنان و مردان

طبق نتایج مطالعات مختلف، رویکرد زن و مرد بر عشق متفاوت است. به این ترتیب که مردها زودتر از زن‌ها عاشق می‌شوند و برخلاف تصور عامه مردم شکل عشق در آقایان رمانتیک‌تر و طوفانی‌تر است. طبق آمار 25 درصد مردها و فقط 15 درصد زن‌ها قبل از چهارمین ملاقات‌شان عاشق می‌شوند و 50 درصد خانم‌ها برای اینکه احساس کنند کسی را دوست دارند، به بیش از 20 ملاقات احتیاج دارند. یعنی عشق در خانم‌ها دیرتر شکل می‌گیرد و بادوام‌تر است چون جنس‌اش منطقی‌تر از عشق آقایان است.

منبع: زندگی مثبت


 نوشته شده توسط یک گمنام در شنبه 87/3/11 و ساعت 10:44 عصر | نظرات دیگران()

ریشه تاریخی ضرب المثل «چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است»


چون مطلبی آنقدر واضح و روشن باشد که احتیاج به تعبیر و تفسیر نداشته باشد
این مصراع از شعری است که ناظم ِ آن را نگارنده نشناخت:

پرسی که تمنای تو از لعل لبم چیست     آنجا که عیانست چه حاجت به بیانست

طبسی حائری در کشکولش آن را به این صورت هم نقل کرده است:

خواهم که بنالم ز غم هجر تو گویم         آنجا که عیانست چه حاجت به بیانست

ولی چون بنیانگذار سلسله گورکانی هند مصراع بالا را در یکی از وقایع تاریخی تضمین کرده و بدان جهت به صورت ضرب المثل درآمده است، به شرح واقعه می پردازیم:

ظهیرالدین محمد بابر (888 - 937 هجری) که با پنج پشت به امیر تیمور می رسد، مؤسس سلسله گورکانیه در هندوستان است. بابر در زبان ترکی همان ببر- حیوان مشهور- است که بعضی از پادشاهان ترک این لقب را برای خود برگزیده اند. بابر پس از فوت پدر، وارث حکومت فرغانه گردید؛ ولی چون شیبک خان شیبانی اوزبک پس از مدت یازده سال جنگ و محاربه او را از فرغانه بیرون راند، به جانب کابل و قندهار روی آورد. مدت بیست سال در آن حدود فرمانروایی کرد و ضمناً به خیال تسخیر هندوستان افتاده در سال 932 هجری پس از فتح پانی پات، ابراهیم لودی پادشاه هندوستان را مغلوب کرد و داخل دهلی شد. آنگاه آگره و شمال هندوستان، از رود سند تا بنگال را به تصرف در آورده، بنیان خاندان امپراطوری مغول را در آنجا برقرار کرد که مدت سه قرن در آن سرزمین سلطنت کردند و از این سلسله سلاطین نامداری چون اکبر شاه و اورنگ زیب ظهور کرده اند.

سلسله مغولی هند سرانجام در شورش بزرگ هندوستان که به سال 1275 هجری قمری مطابق با 1857 میلادی روی داد، پایان یافت. ظهیرالدین محمد بابر جامع حالات و کمالات بود و کتابی درباره فتوحات و جهانداری ترجمه حال خودش به نام توزوک بابری به زبان جغتایی تألیف کرد که بعدها عبدالرحیم خان جانان به فرمان اکبر شاه آن را به فارسی برگردانید. بابر به فارسی و ترکی شعر می گفت و این بیت زیبا از اوست:

بازآی ای همای که بی طوطی خطت         نزدیک شد که زاغ برد استخوان ما

باری، ظهیرالدین محمد بابر هنگامی که پس از فوت پدر در ولایت فرغانه حکومت می کرد و شهر اندیجان را به جای تاشکند پایتخت خویش قرار داد؛ در مسند حکمرانی دو رقیب سرسخت داشت که یکی عمویش امیر احمد حاکم سمرقند و دیگری دایی اش محمود- حاکم جنوب فرغانه بود. بابر به توصیه مادر بزرگش «ایران» از یکی از رؤسای طوایف تاجیک به نام یعقوب استمداد کرد. یعقوب ابتدا به جنگ محمود رفت و او را بسختی شکست داد و سپس امیر احمد را هنگام محاصره انیجان دستگیر کرد. بابر که آن موقع در مضیقه مالی بود، خزانه امیر احمد در سمرقند را که دو کرور دینار زر بود به تصرف آورد و آن پول در آغاز سلطنت بابر در پیشرفت کارهایش خیلی مؤثر افتاد. بابر با وجود آنکه در آن زمان بیش از سیزده سال نداشت شعر می گفت و با وجود خردسالی، خوب هم شعر می گفت. این شعر را هنگام مبارزه با عمویش امیر احمد سروده است:

با ببر ستیزه مـکن ای احـمد احــرار         چالاکی و فرزانگی ببر عیانست

گر دیر بپایی و نصیحت نکنی گوش         آنجا که عیانست چه حاجت به بیانست

مصراع اخیر به احتمال قریب به یقین پس از واقعه تاریخی مزبور که به وسیله بابر در دوبیتی بالا تضمین شده است، به صورت ضرب المثل درآمده در السنه و افواه عمومی مصطلح است.

منبع:

«ریشه های تاریخی امثال و حکم» تألیف زنده یاد مهدی پرتوی آملی 
 


 نوشته شده توسط یک گمنام در دوشنبه 87/2/30 و ساعت 11:22 عصر | نظرات دیگران()
<      1   2      
درباره خودم

خاطرات
یک گمنام
شهیدان از همان آغاز ،ساکنان بهشت عدن الهی بوده اند.

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 13
بازدید دیروز: 17
مجموع بازدیدها: 225260
جستجو در صفحه

لوگوی دوستان
خبر نامه
 
وضیعت من در یاهو